بریدههایی از کتاب پنج قدم فاصله
۴٫۴
(۱۶۳۲)
میخواهم دستم را دراز کنم و پوست نرم بازویش را لمس کنم، جای زخمهایی که مطمئنم روی بدنش هست.
اما هیچوقت نخواهم توانست. فاصلهٔ بین ما هیچوقت از بین نخواهد رفت یا تغییر نخواهد کرد.
تا ابد شش قدم.
mhdse
دنیا مانند کتابی باز زیر پایمان گسترده است.
a raven from night
من از زندگیکردن بدون اینکه واقعاً زندگی کنم خسته شدهام. از اینکه آرزوی چیزی را داشته باشم خسته شدهام. چیزهای زیادی نیست که ما بتوانیم داشته باشیم؛ ولی میتوانیم اینرا داشته باشیم.
این را میدانم
yumi
اینها همه تقصیر من است. استلای دو هفته پیش هیچوقت اینقدر احمق نمیشد؛ اما حالا، بهلطف من، دارد همهچیز را خراب میکند.
پروا
چه الان بمیرم، چه ده سال دیگر، والدینم نابود میشوند و تنها کاری که من در این مدت کردهام، این بوده که مانند احمقها برای چند نفس اضافهتر تلاش کنم.
پروا
پو سر تکان میدهد و میگوید: «اَبی سرکش و آزاد بود. همیشه میگفت تا بتونه میخواد آزاد زندگی کنه؛ چون استلا نمیتونست.»
پروا
هر دقیقه از زندگی من اما و ایکاش است.
پروا
چقدر دیگر از زندگیام را باید با اما و ایکاش بگذرانم؟ زندگی من در یک رژیم اعصابخردکن و یک سری درصدها خلاصه شده و باوجود این حقیقت که من همین الان هم در اتاق عمل بودهام، ریسک آن هیچوقت کاهش پیدا نمیکند.
پروا
نمیدانم چه حسی دارد وقتی دور دنیا را بگردی، ولی هیچوقت نتوانی از حصار دیوارهای بیمارستان بیرون بروی. من برایم مهم نیست در بیمارستان باشم. اینجا احساس امنیت میکنم، راحتم؛ اما تقریباً همهٔ عمرم به همین یک بیمارستان آمدهام. خانهام است.
پروا
«واقعاً تا حالا کاری خارج لیستت کردی؟ بهت برنخوره؛ ولی هیچکدومشون باحال نیستن.»
پروا
به من نگاه حسابشدهای میاندازد و میگوید: «اگه از من بپرسی، رابطهٔ جنسی ارزش مردن نداره.»
غرولند میکنم و سرَم را تکان میدهم. ظاهراً همه در این بخش با رابطه کنار آمدهاند. به هر دلیلی، همه فکر میکنند اگر مریضی یا ناتوانی داشته باشی باید تبدیل به یک قدیس شوی که خیلی مزخرف است.
پروا
او نفس عمیقی میکشد، با یک قدم جلورفتنِ من دو قدم عقب میرود. «من وسواس کنترل دارم. باید مطمئن بشم همهچی مرتبه.»
پروا
«شاد باش استلا، زندگی همینه. قبل از اینکه بفهمیم تموم میشه.»
پروا
او را میبینم که در پس پردهٔ خاکستریرنگ، پشت به دیوار، پنهان شده. انگشتش را بهسمت صورتش میبرد و ماسکش را برمیدارد که لبخندش را نشانم دهد.
در جوابش لبخند میزنم و همینطور که او را نگاه میکنم، گفتهاش را باور میکنم.
از پسش برمیآیم.
چند دقیقهٔ بعد، من روی میز جراحی دراز کشیدهام. بهجز نور کورکنندهٔ بالای سرم، روشنایی دیگری در اتاق نیست.
صدایی میگوید: «خب استلا
a raven from night
سوییشِرتم را محکمتر دورخودم میکشم. به دورتر، جایی که تشکهای یوگا روی هم تلنبار شدهاند نگاه میکنم و سعی میکنم فراموش کنم که این فاصله همیشه بین ما خواهد بود.
مه سا
بالاخره داشتم به خودم مسلط میشدم، ولی... سرم شناور میشود، چشمم سیاهی میرود.
تلوتلو میخورم، ترسیدهام، سرم را برمیگردانم و سعی میکنم روی در خروج قرمزرنگ تمرکز کنم یا روی زمین یا اصلاً هرچیزی. به دستانم خیره میشوم و آرزو میکنم سیاهی از بین برود و دوباره بتوانم دنیا را ببینم. میدانم فضای بازِ آن طرف لبهٔ پشتبام تنها یک اینچ آنطرفتر است.
a raven from night
میایستم و تعادلم را روی لبهٔ پشتبام حفظ میکنم و به حیاط که هفت طبقه پایینتر است نگاه میکنم. یک لحظه بیوزنی را تصور میکنم، رهاییِ افتادن. استلا را میبینم که از پشت شیشه به بالا نگاه میکند و نگاهمان بههم گره میخورد و درست همان لحظه باد سردی همهٔ هوای درونم را بیرون میکشد. سعی میکنم نفس بکشم تا دوباره هوا را به داخل بکشم؛ ولی ریههای خرابم بهزور اکسیژنی به داخل میکشد.
همان یک ذره هوایی که تنفس میکنم گلویم را میفشارد و شروع به سرفه میکنم، سرفهٔ سخت.
انگار قفسهٔ سینهام فریاد میزند و با هر سرفه، هوا را بیشتر و بیشتر از ریههایم بیرون میکشد. چشمانم اشکآلود میشوند.
a raven from night
«زندهموندن تنها انتخابیه که دارم ویل.»
abolfazl tanha
من از زندگیکردن بدون اینکه واقعاً زندگی کنم خسته شدهام. از اینکه آرزوی چیزی را داشته باشم خسته شدهام
Me
اگر قرار است بمیرم، میخواهم قبلش واقعاً زندگی کنم.
بعدش میمیرم.
Me
حجم
۲۰۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۱۷ صفحه
حجم
۲۰۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۱۷ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰۷۰%
تومان