این ایده که بیزاری از مار در خویشاوندان انسان ذاتی است در پژوهشهایی که درباره مکاکهای رزوس، همان میمونهای قهوهای درشتجثه هند و کشورهای آسیایی اطراف آن، انجام شده تایید میشود.
Parvane
قاعدهای که به شکل یک سوگیری یادگیری در مغز ما کار گذاشته شده اینطور میگوید: به محض مشاهده هر چیزی با شکل و ترکیب مار بیدرنگ به حالت آمادهباش درآ. برای آنکه سالم بمانی این واکنش خاص را ملکه ذهنت کن.
Parvane
مار بینیخوکی، در این باورهای عامیانه همیشه مرگی است به شکل یک S لغزنده. اگر بیش از حد به یکی از آنها نزدیک شوید زهرش را روی چشمهایتان میپاشد و شما را کور میکند؛ حتا بوی پوست این مار هم کُشنده است
Parvane
سرخپوستان شارانووا در پرو با مصرف داروهای توهمزا و نوازش صورتشان با زبان بریده مارها، ارواح خزنده را احضار میکنند. آنها پاداش این کارشان را با رویاهایی سرشار از بوآهایی با رنگهای درخشان، مارهای سمی، و دریاچههایی لبریز از تمساح کیمن و آناکوندا میگیرند.
Parvane
زیستگرایی در زندگی روزمره ما چنان آشکار و چنان فراگیر است که شایسته توجه جدی است. در رویاهای پیشبینیپذیر و واکنشهای افراد از همان دوران کودکی نمودار میشود. به شکل الگوهای فرهنگی تکراری در بیشتر یا تمام جوامع جلوهگر میشود، پای ثابتی که در متون انسانشناسی اغلب مورد توجه قرار میگیرد. به نظر میرسد این فرایندها بخشی از برنامههای مغز باشند. ویژگیشان سرعت و قطعیتی است که با آن چیزهای خاصی را درباره انواع خاصی از گیاهان و جانوران یاد میگیریم.
Parvane
انسان ترسی ذاتی از مار دارد؛ یا اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، گرایشی ذاتی به یادگیری سریع و آسان چنین ترسی پس از پنج سالگی دارد.
Parvane
به گفته ویلسون زیستگرایی به معنای «کشش ذاتی انسان به سایر اشکال حیات است، نوعی پیوستگی که بسته به شرایط از طریق لذت، یا حس امنیت، یا حیرت، یا حتا شیفتگی همراه با بیزاری، آشکار میشود.»
Parvane
زیستگرایی (biophilia) درواقع چیزی نیست جز مجموع گرایشهای مثبت و منفی به ویژگیهای زیستگاهی.
Parvane