بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خطاب به عشق | صفحه ۲۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خطاب به عشق

بریده‌هایی از کتاب خطاب به عشق

نویسنده:کاترین کامو
انتشارات:نشر نو
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۸۷ رأی
۳٫۶
(۸۷)
قولت را فراموش نکن، عزیزم؛ چون من به آن زنده‌ام.
"هلاله"
اما دست‌کم اگر ترکم کردی فراموشم نکن.
"هلاله"
اما دست‌کم اگر ترکم کردی فراموشم نکن.
"هلاله"
می‌دانم که هر چقدر هم گذرا باشد هر چقدر هم مخاطره‌آمیز یا شکننده، خوشبختی برای ما دوتا مهیاست اگر دستمان را سمتش دراز کنیم. حتماً اما باید دستمان را دراز کنیم.
"هلاله"
من خسته‌ام، به تو احتیاج دارم. اما با اینکه قبول دارم که نمی‌توانیم به همدیگر از این حرف‌ها بزنیم؛ باید کنار من می‌بودی. شب بخیر عزیزم. زیاد بخواب. خیلی زیاد به من فکر کن. تا فردا می‌بوسمت.
"هلاله"
بیشتر از هر چیز دلم می‌خواست می‌توانستم تمام روحم را در چشمانم بگذارم و تا ابد، تا هنگام مرگم، به تو نگاه کنم.
fatemeh
بیشتر از هر چیز دلم می‌خواست می‌توانستم تمام روحم را در چشمانم بگذارم و تا ابد، تا هنگام مرگم، به تو نگاه کنم.
fatemeh
این فکر آزارم می‌دهد که همان‌طور که لاعلاج به دنیا آمده‌ام، ناتمام از دنیا بروم. کامو به او پاسخ می‌دهد: به‌جز ناتمام، باید در ابهام وجود خویش مُرد، از هم گسیخته
غزل
امروز من سهم خوشبختی‌ام را گرفتم! (عبارتی وحشتناک اما درست). من نامه‌ای دریافت کردم که در آن جوابم را داده بودی.
کاربر ۸۵۵۰۹۲۰
من به تو نیاز دارم تا بیشتر خودم باشم
کاربر ۸۵۵۰۹۲۰
شاید آدم برای اینکه خودش باشد به بودن کسی نیاز دارد
کاربر ۸۵۵۰۹۲۰
من با تو سرچشمه‌ای از زندگی را بازیافته‌ام که گمش کرده بودم.
کاربر ۸۵۵۰۹۲۰
تو بی آنکه بدانی مرا یاری می‌دهی
کاربر ۸۵۵۰۹۲۰
بیشتر از هر چیز دلم می‌خواست می‌توانستم تمام روحم را در چشمانم بگذارم و تا ابد، تا هنگام مرگم، به تو نگاه کنم.
کاربر ۸۵۵۰۹۲۰
دلم می‌خواست زبانی بلد بودم که قبلاً استفاده نشده بود تا برای صحبت کردن با تو به کار برم!
کاربر ۸۵۵۰۹۲۰
این چه تقدیر نفرت‌انگیزی است که میان دو نفر که این‌چنین همدیگر را دوست دارند و این‌قدر به هم نزدیکند، این فاصلۀ بی‌انتها را گذاشته که هرگز نمی‌توان مطمئن بود که پر می‌شود؟ چرا حق ندارم بدانم که آیا محبت عظیمی که قلبم را امشب آ‌کنده است می‌تواند همین امشب به تو سرایت کند، در بر بگیردت و باعث تسلایت شود تا خوابی به‌خوبی و آرامی و شیرینی خواب مرگ یک قدیس داشته باشی؟ چرا اجازه می‌دهیم همیشه بی‌صدا فریاد بزنیم و در تاریکی ایما و اشاره کنیم؟ چرا؟
mary
به‌طرز وحشتناکی ترسیدم. سعی می‌کنم مبارزه کنم، با خودم می‌جنگم، انگار که در قفسی گرفتار شده بودم. در وجودم حسی هست که سر به طغیان برداشته، که تسلیم شدن را نمی‌خواهد و نمی‌پذیرد.
mary
بیش از هر چیز منتظر نامه‌های توام
کاربر ۸۵۵۰۹۲۰
بگو چه می‌کنی، به چه فکر می‌کنی، من به دانستن همه چیز نیاز دارم.
کاربر ۸۵۵۰۹۲۰
مراقب خودت باش، مراقب ما باش.
کاربر ۸۵۵۰۹۲۰

حجم

۶۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۶ صفحه

حجم

۶۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۶ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۷۰,۰۰۰
۳۰%
تومان