بریدههایی از کتاب خطاب به عشق
۳٫۶
(۸۷)
"روزی خواهد رسید که با وجودِ تمام رنجها، سبکبال و سرخوش و صادق خواهیم بود."
نامۀ آلبر کامو به ماریا کاسارس، ۲۶ فوریۀ ۱۹۵۰
Pariya Ahmadi
اما طاقتفرساست، چرا که تو را بر روی زمین دوست دارم، بر روی زمین است که به تو نیاز دارم نه در خیال.
mojan
الآن، شب از ستارههای درخشان سرشار است. چون تو مرا خرافاتی کردهای، آرزوهایی به آنها آویختهام که پشتشان پنهان شدهاند و با باران بر صورت زیبایت خواهند افتاد، همانجا، فقط باید امشب چشمهایت را رو به آسمان بگیری. کاش آنها از آتش، از سرما، از تیزی خدنگ عشق و از نرمی مخملینش برایت بگویند تا تو همانطور ایستاده، بیحرکت، منجمد بمانی تا من برگردم. کاش تمام وجودت به خواب رود بهجز قلبت و من بار دیگر بیدارت کنم... خدانگهدار عزیزم، منتظر نامهات هستم، منتظر خودت هستم. مراقب خودت باش، مراقب ما باش.
آ.ک.
mojan
حدس میزنم که تو این حق را برای من قائل نیستی که شریک لحظات شادیات باشم، اما بهنظرم هنوز حق شریک بودن در غمها و رنجهایت را دارم، شده از راه دور.
آقایِ اَلِف
بیشتر از هر چیز دلم میخواست میتوانستم تمام روحم را در چشمانم بگذارم و تا ابد، تا هنگام مرگم، به تو نگاه کنم.
آقایِ اَلِف
باید دوست داشتنت را با قلبی شرحهشرحه ادامه دهم در حالی که دلم میخواست در شور و شادی و حرارت دوستت بدارم.
آقایِ اَلِف
دلم میخواست میتوانستم معنای جدید کلمات را که تو باعث شدی کشف کنم، برایت توضیح دهم. بیشتر از هر چیز دلم میخواست میتوانستم تمام روحم را در چشمانم بگذارم و تا ابد، تا هنگام مرگم، به تو نگاه کنم.
mojan
بیشتر از هر چیز دلم میخواست میتوانستم تمام روحم را در چشمانم بگذارم و تا ابد، تا هنگام مرگم، به تو نگاه کنم.
mojan
تنها امیدم این است که روزی تو بفهمی چقدر دوستت داشتهام.
mojan
تا امروز بهترین خصوصیاتم را دیدهای و دوست داشتهای. شاید این اسمش دوست داشتن نباشد. شاید دوست داشتنت واقعی نباشد مگر وقتی که مرا با تمام ضعفها و خطاهایم دوست بداری.
زهرآ
و آنچه این موقعیت میسازد عشقی غولآساست که همه چیز را، غیرممکنها را، میخواهد و چیزی نمانده که از تو هم گذر کند. یک هفته است که فکری رهایم نمیکند و قلبم را به تنگ آورده؛ این فکر که تو مرا دوست نداری. چون دوستداشتنِ کسی فقط به حرف یا به احساس نیست، به انجام حرکاتیست که عشق میانگیزد و من خوب میدانم که به نیروی عشقی که لبریزم کرده است میتوانم از دو دریا و سه قاره بگذرم تا کنار تو باشم.
mojan
مدتهاست که میدانم این اوقاتی که از همه چیز روگردانم خطرناکترین اوقات روحیام است. اوقاتی که میخواهم فرار کنم و در دوردستها زندگی کنم، دور از هر کس و هر چیز که شاید بتواند به دادم برسد. این حالتم بهخاطر این است که میخواهم بیایم پیش تو. اگر تو اینجا بودی همه چیز آسانتر میشد. اما امشب مطمئن شدم که تو نخواهی آمد.
mojan
چون که شادی در دل آنها که همدیگر را دوست دارند ممکن است تا مدتی در تنهایی و خاموشی بماند
da☾
دیوانه هستم و فقط یک چیز میتواند از آن بیرونم بکشد و آن هم احساس عشق توست، نه دانستن آن.
da☾
میدانم که در وجود هر کس تنهاییای هست که هیچکس نمیتواند به آن دست یابد. این بخشیست که بیشترین احترام را برایش قائلم و دربارۀ تو، هرگز تلاش نمیکنم به آن دست پیدا کنم یا تصرفش کنم. اما در مورد باقیاش، میدانم که غمی از غمهایت نیست که من نتوانم در آن شریک شوم و نیز خوشیای در میانهٔ خوشیهایت.
da☾
علیرغم همه چیز، امشب که بقیه راحتم گذاشتهاند، خوشبخت هستم.
da☾
من هرگز در زندگی بهاندازهٔ الآن که خودم را بهتمامی به تو سپردهام، احساس امنیت نکردهام.
da☾
برای من بنویس، منتظرم باش، دوستم داشته باش!
da☾
برای من بنویس، منتظرم باش، دوستم داشته باش! بله. خودت را
da☾
من نیاز دارم که بدانم آنجایی، که روی بودنت و بودنم با تو حساب کنم.
da☾
حجم
۶۶۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۷۶ صفحه
حجم
۶۶۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۷۶ صفحه
قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۷۰,۰۰۰۳۰%
تومان