بریدههایی از کتاب فضیلت خودخواهی
۴٫۱
(۱۴)
نظریهٔ اخلاق صوفیانه بهروشنی بر این مبنا استوار است که معیار ارزش اخلاقی انسان در آن سوی قبر و در زندگی پس از مرگ قرار دارد و پیرو قوانین و لوازم یک بُعد فراطبیعی دیگر است؛ پس اخلاق از دسترس آدمی به دور است و برای زندگی زمینی او نه تنها مناسب نیست بلکه در ضدیت با آن قرار دارد و آدمی باید در همهٔ دوران زندگی خود بر روی زمین رنج بکشند تا کیفر این گناهش را بدهد که چرا نمیتواند به چیز دستنایافتنی دست یابد.
MoonShadow
دگرخواهی مرگ را هدف نهایی و معیار ارزش خویش قرار میدهد و بر اساس همین منطق است که ترک علائق، کنارجویی، خودانکاری و همه دیگر اشکال رنج کشیدن از جمله خودویرانگری در نظر طرفداران این نظریه فضیلت به شمار میآید
MoonShadow
آنها بهخوبی نشان میدهند که اخلاق عینیتگرا چگونه میتوانند نظامی اخلاقی برای زندگی ما باشد- در برابر سه مکتب اخلاقی دیگر یعنی نظریههای اخلاق صوفیانه، اجتماعی و ذهنیتی که جهان را به وضعیت امروزیش دچار کردهاند و به جای آن که اخلاقِ زندگی باشند اخلاق مرگ هستند.
MoonShadow
خوشبختی حالتی از خودآگاهی است که آدمی در نتیجهٔ دستیابی به ارزشهای خویش به دست میآورد. اگر کسی کار مولد را ارزش بداند، میزان احساس خوشبختی او معیاری است برای آنکه بداند تا چه اندازه در خدمترسانی به زندگی خویش موفق بوده است. ولی اگر کسی ویرانی و نابودی را ارزش بداند (مانند فرد دگرآزار (سادیست))، یا خودشکنجهگری را ارزش بداند (مانند فرد خودآزار (مازوکیست))، یا زندگی پس از مرگ را ارزش بداند (مانند یک صوفی) یا هیجان دیوانهوار را ارزش بداند (مانند رانندهٔ خودروهای مسابقه) آنگاه احساس خوشبختیای که میکند معیاری برای میزان موفقیت او در ایجاد ویرانی است. این را نیز باید اضافه کرد که حالت احساسی این خردگریزان را نمیتوان خوشبختی یا حتی لذت قلمداد کرد، بلکه تنها یک حس آرامش زودگذر است که باعث میشود لحظهای از ترسهای مزمن خود رها شوند.
MoonShadow
خوشبختی حالتی از خودآگاهی است که آدمی در نتیجهٔ دستیابی به ارزشهای خویش به دست میآورد. اگر کسی کار مولد را ارزش بداند، میزان احساس خوشبختی او معیاری است برای آنکه بداند تا چه اندازه در خدمترسانی به زندگی خویش موفق بوده است. ولی اگر کسی ویرانی و نابودی را ارزش بداند (مانند فرد دگرآزار (سادیست))، یا خودشکنجهگری را ارزش بداند (مانند فرد خودآزار (مازوکیست))، یا زندگی پس از مرگ را ارزش بداند (مانند یک صوفی) یا هیجان دیوانهوار را ارزش بداند (مانند رانندهٔ خودروهای مسابقه) آنگاه احساس خوشبختیای که میکند معیاری برای میزان موفقیت او در ایجاد ویرانی است. این را نیز باید اضافه کرد که حالت احساسی این خردگریزان را نمیتوان خوشبختی یا حتی لذت قلمداد کرد، بلکه تنها یک حس آرامش زودگذر است که باعث میشود لحظهای از ترسهای مزمن خود رها شوند.
MoonShadow
نگاه دگرخواهی به انسان چیزی بیش از یک حیوان فداکار یا یک سودجوی ازخودگذشته نیست، یعنی قربانی یا انگل.
MoonShadow
اگر جامعهای میخواهد آزاد باشد حکومت آن باید مهارشده و کنترلشده باشد.
پروا
دو ارزش بزرگ که از رهگذر حیات اجتماعی نصیب انسان میشود عبارتند از: دانش و دادوستد
پروا
چهار ویژگی را میتوان نام برد که بدون تردید میتوان یک کشور دیکتاتوری را با آنها شناخت: حاکمیت یک حزب، اجرای احکام بدون محاکمه یا با محاکمهٔ صوری برای مخالفان سیاسی، ملی کردن یا سلب مالکیت از داراییهای شخصی، سانسور.
پروا
هر گروه یا «جمع» بزرگ یا کوچک، چیزی نیست مگر عدهای از افراد. یک گروه نمیتواند هیچ حقی داشته باشد مگر حقوق فرد فرد اعضای آن. در یک جامعهٔ آزاد، حقوق هر گروه از حقوق اعضای آن گروه براساس اختیار و انتخاب آزادانهٔ آن اعضا و از طریق توافق قراردادی نشأت میگیرد و این حقوق گروهی صرفاً تحقق حقوق فردی اعضای گروه در قالب یک اقدام خاص است.
پروا
همان نقشی که ذهنیتگرایی (subjectivism) در عرصهٔ اخلاق دارد، جمعگرایی هم در عرصهٔ سیاست دارد. درست همانگونه که ایدهٔ «هر کاری که من انجام میدهم درست است زیرا من تصمیم به انجام آن گرفتهام» یک اصل اخلاقی نیست بلکه نفی اخلاق است، ایدهٔ «هر کاری که جامعه انجام میدهد درست است زیرا جامعه تصمیم به انجام آن گرفته است» نیز یک اصل اخلاقی نیست بلکه نفی اصول اخلاقی و بیرون راندن اخلاق از حوزهٔ مسائل اجتماعی است.
پروا
دگرخواهی با آزادی، با کاپیتالیسم و با حقوق فردی ناسازگار است. آدمی نمیتواند در جستجوی شادی و خوشبختی خود باشد و همزمان خود را یک حیوان قربانی بداند.
پروا
«سرچشمهٔ حقوق انسان نه قوانین خداوند است و نه قوانین کنگره، بلکه قوانین طبیعت اوست. الف، الف است؛ انسان، انسان است. حقوق انسان پیششرطهای حیات او هستند که لازمهٔ طبیعت اویند و در جهت بقای او
پروا
هر نظام سیاسی برپایهٔ یک نظام اخلاقی استوار است. نظامهای اخلاقی غالب در تاریخ بشر گونههای مختلف نظریهٔ دگرخواهی- جمعگرایی بودهاند که افراد را به تبعیت از قدرتهای برتر، خواه صوفیانه و خواه اجتماعی، واداشتهاند. در نتیجه، بیشتر نظامهای سیاسی گونههایی از یک حکومت استبدادی واحد بودهاند
پروا
میان سوسیالیسم و حکومتهای استبدادی تاریخی و پیشاتاریخی از نظر اصول، خطمشیها و دستاوردهای عملی هیچ تفاوتی وجود ندارد. سوسیالیسم چیزی بیش از یک پادشاهی مطلقهٔ دموکراتیک نیست، یعنی یک نظام مطلقهٔ استبدادی که پادشاه آن ثابت نیست بلکه در آن به روی همهٔ جویندگان قدرت، جاهطلبان بیرحم، فرصتطلبان، ماجراجویان، عوامفریبان و جنایتکاران باز است.
پروا
بنیادینترین ویژگی سوسیالیسم نفی حقوق مالکیت فردی است؛ بر این اساس،، حق مالکیت (یعنی حق استفاده و واگذاری) متعلق به «جامعه به عنوان یک کل» است؛ یعنی یک حق جمعی است و تولید و توزیع آن توسط دولت یا حاکمیت کنترل میشود.
پروا
خودکوچکبینی و گستاخی همیشه دو روی یک چیزند و هردوی آنها همواره پرکنندهٔ فضایی هستند که در اثر ذهنیت جمعیشده از عزت نفس خود خالی شده است.
پروا
اینکه مردم «تنها اندکی کنترل» را بپذیرند، به معنای سازش نیست بلکه به معنای پا پس کشیدن از اصل حقوق فردی انتقالناپذیر و تن دادن به اصل قدرت نامحدود و مستبدانهٔ حکومت است و در نتیجه به بردگی تدریجی میانجامد.
پروا
تنها در زیر سایهٔ تصوفگرایی است که کسی میتواند بگوید آدمی میتواند با نادیده گرفتن شادی و خوشبختی خویش به دنبال شادی و خوشبختی خویش باشد و همزمان گمان کند که سخن معناداری به زبان آورده است.
پروا
هرکسی اجازه دهد که واژهٔ «بهگونهای/ بهطریقی» وارد دیدگاه او نسبت به شیوه و وسیلهٔ دستیابی به خواستههایش شود، گناهش بر دوش آن «خودکوچکبینی متافیزیکی» است که زیربنای روانشناختی زندگی انگلوار به شمار میآید.
پروا
حجم
۱۸۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۱۱ صفحه
حجم
۱۸۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۱۱ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان