بریدههایی از کتاب فضیلت خودخواهی
۴٫۱
(۱۴)
از آنجا که رسیدن به شادی و خوشبختی هدف اخلاقی زندگی انسان است، کسی که به خاطر کوتاهی خویش و پرهیز از نبرد برای دستیابی به این هدف، از رسیدن به آن باز میماند از نظر اخلاقی گناهکار است.
پروا
عشق و دوستی دو ارزش بسیار شخصی و خواخواهانه هستند: عشق تجلی و تصدیق عزت نفس است، واکنشی است به مشاهدهٔ ارزشهای خود در شخصیت یک فرد دیگر. آدمی از صِرف وجود کسی که او را دوست دارد، به لذتی بسیار شخصی و خودخواهانه دست مییابد. آدمی در عشق به دنبال یافتن و به دست آوردن خوشبختی و شادی شخصی و خودخواهانهٔ خویش است.
پروا
حفظ حیات و جستجوی خوشبختی دو مسئلهٔ جدا از هم نیستند. حفظ حیات خویش به عنوان ارزش غایی و حفظ خوشبختی خویش به عنوان برترین هدف، دو جنبه از یک دستاورد واحد هستند.
پروا
اساسیترین اصل اجتماعی در اخلاق عینیتگرا این است که همانگونه که زندگی و حیات آدمی به خودی خود یک هدف و مقصود است، هر انسان زنده نیز به خودی خود یک هدف و غایت است نه اینکه ابزاری باشد در خدمت هدفهای دیگر یا در خدمت رفاه دیگران
پروا
عقلانیت اساسیترین فضیلت انسان است و سرچشمهٔ همهٔ فضیلتهای او. شرارت انسان که سرچشمهٔ همهٔ بدیها و پلیدیهایش است حاصل از دست رفتن تمرکز از ذهن اوست، یعنی تعطیلی خودآگاهی او؛ این به معنای کور بودن نیست بلکه چشم خود را بستن است، نادانی نیست بلکه سرپیچی از دانستن است. بیعقلی و بیخردی حاصل عدم پذیرش ابزار بقاست و در نتیجه حرکت به سوی نابودی و ویرانی کورکورانه؛ یعنی عملی است ضد ذهن و ضد حیات.
پروا
کار مولد هدف اصلی در زندگی انسان عاقل است، یعنی ارزشی کلیدی که تعیینکنندهٔ همه ارزشهای دیگر اوست. تعقل منبع و پیششرط کار تولیدی انسان است و سرافرازی نتیجهٔ آن.
پروا
آدمیانی که میکوشند نه به کمک تعقل خود، بلکه توسط زور و جبر بقای خود را حفظ کنند به شیوهٔ حیوانات عمل میکنند. ولی همان گونه که حیوانات نمیتوانند به شیوهٔ گیاهان (یعنی ثابت ایستادن و چشم به راه خاک ماندن که غذای آنها را برساند) بقای خود را حفظ کنند، آدمیان نیز نمیتوانند به شیوهٔ حیوانات بقایشان را تضمین نمایند؛ یعنی با تعطیل کردن اندیشه و تعقل و چشم به راه انسانهای مولد ماندن تا نقش شکار آنان را ایفا کنند. اینگونه غارتگران شاید برای مدت زمانی به این اهداف خود دست یابند ولی این کار به بهای نابودی تمام میشود، نابودی قربانیان آنها و نابودی خودشان. روشن است که منظور من هر گونه جنایت و هر گونه استبداد و خودکامگی است.
پروا
از آنجا که آدمی باید نیازهای خود را به کمک ذهن خودش کشف کند و آن را با تلاش خود تولید نماید دو اصل ضروری برای بقای این موجود خردمند عبارتند از: اندیشیدن و کار مولّد.
پروا
از آنجا که تعقل بنیادیترین ابزاری آدمی برای بقاست، هر چیزی که در خدمت حیات این موجود خردمند باشد خوب و خیر است؛ هر چیزی که ضد حیاتش باشد و به حیاتش آسیب بزند یا آن را نابود کند بد و شرّ است.
پروا
معیار ارزشها در اخلاق عینیتگرا (یعنی معیاری که آدمی بر اساس آن خوب یا بد و خیر یا شر را تشخیص میدهد) زندگی و حیات آدمی است. یعنی چیزی که لازمه بقای آدمی باشد.
پروا
اخلاق یک فانتزی صوفیانه، یک سنت و رسم اجتماعی یا یک تجمل ذهنی قابل چشمپوشی نیست که گاه و بیگاه بتوان آن را کنار نهاد یا نادیده گرفت. اخلاق یک ضرورت عینی و متافیزیکی برای بقا و حیات انسان است. ضرورت آن ناشی از موهبت فراطبیعی، لطف دیگران یا آرزوها و امیال شما نیست بلکه ناشی از واقعیت و طبیعت زندگی است.
پروا
اکنون پرسش این است که آدمی از چه راهی مفهوم «ارزش» را کشف و درک میکند؟ از چه طریقی وی برای نخستین بار از موضوع «خوب یا بد» در سادهترین شکل آن آگاه میشود؟ پاسخ این است که از طریق دو حس فیزیکی «درد/رنج و لذت» همچنان که حسهای فیزیکی نخستین مرحله از رشد آگاهی و خودهشیاری انسان در قلمرو شناخت است، این حسها نخستین گام او برای ورود به قلمرو ارزیابی نیز به شمار میآیند.
پروا
سخن گفتن از «ارزش» جدای از «زندگی» تنها یک تناقض در مفهوم نیست بلکه بسیار بدتر از آن است، زیرا تنها و تنها مفهوم «زندگی» میتواند وجود مفهوم «ارزش» را ممکن سازد.
پروا
معیار ارزشهای یک موجود زنده حیات و زندگی اوست: هر چیزی که به بقای او کمک کند خوب و خیر است و هر چیزی که حیاتش را تهدید نماید بد و شرّ است.
پروا
تنها مفهوم «زندگی» است که میتواند مفهوم «ارزش» را ممکن سازد.
پروا
مفهوم «ارزش» یک مفهوم اولیه نیست بلکه پیش از آن باید به این پرسش پاسخ داد: ارزش برای چه کسی یا برای چه چیزی؟ زیرا مفهوم ارزش مستلزم آن است که کسی از میان دو یا چند گزینه به خاطر رسیدن به یک هدف دست به انتخاب بزند.
پروا
بیشتر فیلسوفان بر این باورند که معیار غائی اخلاق چیزی به جز خواهش و هوس نیست (و آن «انگارهٔ دلبخواه» یا «گزینش ذهنی (سابجکتیو)» یا «تعهد احساسی» مینامند) و کشمکش تنها بر سر این است که هوسها و خواهشهای چه کسی را باید معیار اخلاق دانست: شخص، جامعه، حاکم خودکامه یا خدا. امروزه اخلاقگرایان دربارآ هر چه اختلاف نظر داشته باشند در این باره همداستانند که اخلاق یک موضوع ذهنی (سابجکتیو) است و سه چیز اجازهٔ ورود به قلمرو آن را ندارد: برهان، ذهن، واقعیت.
پروا
این بدان معناست که جامعه هر کاری که دلش بخواهد را میتواند انجام دهد زیرا هرچه را انتخاب کند و دست به هر عملی بزند «خیر و خوبی» است. و چون چیزی به نام «جامعه» اصلا وجود ندارد، زیرا جامعه مجموعهای از افراد است، این بدان معناست که برخی افراد (اکثریت جامعه یا هر گروهی که خود را نماینده و سخنگوی جامعه میداند) از نظر اخلاقی مختارند که هر خواسته و خواهشی (یا هر شرارتی) که دوست دارند را دنبال کنند، در حالی که سایرین از نظر اخلاقی مجبورند که زندگی خود را صرف خدمت به تمایلات آن گروه کنند.
پروا
از آنجا که همهٔ ارزشهای اخلاقی باید در اعمال و کنشهای آدمی بازتاب پیدا کند و یا توسط اعمال او حفظ گردد، هرگونه شکاف و تمایز میان انجامدهندهٔ عمل (کنشگر) و کسی که از انجام عمل بهرهمند میشود (بهرهبردار) لزوماً به ایجاد بیعدالتی میانجامد؛ زیرا افرادی فدای منافع افراد دیگر میشوند، یعنی انجامدهندگان یک عمل فدای کسانی میشوند که در انجام عمل دخالتی نداشتهاند و اخلاق فدای بیاخلاقی میگردد.
پروا
علم تنها در صورتی ارزشمند است که در خدمت افزایش عمر انسان، بهبود و غنای زندگی او و محافظت از جان او باشد. علم غیر از این هیچ ارزشی ندارد. هیچ چیز غیر از این هیچ ارزشی ندارد. و «زندگی و عمر انسان» یعنی زندگی و عمر فرد فرد انسانها. کشف یک دانش جدید تنها هنگامی برای آدمی ارزش به حساب میآید که او بتواند آزادانه از آن بهرهمند گردد. از منافع و دستاوردهای آن لذت ببرد. کشفهای جدید علمی برای همه انسانها یک ارزش بالقوه به شمار میآید ولی نه به بهای از دست دادن و فدا کردن همهٔ ارزشهای بالفعل آنها.
کیارش
حجم
۱۸۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۱۱ صفحه
حجم
۱۸۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۱۱ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان