بریده‌هایی از کتاب انیشتین از زبان خودش؛ نظریات انیشتین در مورد علم، دین، سیاست و فلسفه

" من روح و جسم خویش را به علم و دانش فروختم، سفری از "من " و " ما "به سوی " آن ". "

"اگر قرار بود سرگرم آراستن خویش شوم، دیگر خودم نبودم ... پس به جهنم! اصلاً برایم مهم نیست. اگر به نظرتان من جذاب و دلنشین نیستم، دنبال دوستی بگردید که به دهان خانم‌ها شیرین‌تر بیاید."

"من هیچ نیستم جز یک بار سنگین بر دوش خانواده‌ام ... به راستی شاید اگر هیچ‌گاه به دنیا نمی‌آمدم خیلی بهتر بود."

" افرادیک جامعه نبایدبایستندوفقط انتقادکنند، آنان‌ی بایست خدمت کنند وبه بهترین شکلی که می‌توانند عمل نمایند. سرنوشت جهان همان‌گونه خواهدبودکه جهان شایستهٔ آن است."

من در کشور جدیدم به یک فرزند ناخلف تبدیل شده‌ام چون نمی‌توانم ساکت بنشینم وهرآنچه اتفاق می‌افتد را بی‌چون و چرا بپذیرم.

"در تمام زندگی‌ام یک چیز فهمیده‌ام و آن اینست که تمام علمی که ما کسب کرده‌ایم، در قیاس با واقعیت جهان، کودکانه و ابتدایی است. با این حال این ارزشمندترین چیزی است که تاکنون کسب کرده‌ایم."

"نقش اصلی فیزیکدان می‌بایست این باشد که به قوانین و اصول اولیه‌ای دست یابد که جهان هستی بر پایهٔ آنها بنا شده است. هیچ مسیر منطقی‌ای به سوی این قوانین وجود ندارد؛ فقط به‌وسیلهٔ نیروی درک و شهود، و با اتکا به فهم تجارب می‌توان به این مهم دست یافت "

به هیچ وجه تحت تأثیر پست و مقام و مسئولیت رام نمی‌شد. پای اعتقاداتش محکم می‌ایستاد و بدون توجه به عواقب کارهایش، بلند و رسا سخن می‌گفت.

سعی نکنیم از هیچ انسانی بت بسازیم "

" فکر می‌کنید تحت تأثیر قرار می‌گیرم وقتی می‌بینم آدم‌های مختلف راجع به نظریات من که حتی یک کلمه‌اش را هم نمی‌فهمند هیجان زده‌اند؟ به نظرم تماشای آن خنده‌دار و جالب است. به نظرم اسرارآمیز بودن چیزهایی که آنها درک نمی‌کنند علت جذب شدن آنان به این موضوعات است. آنها را تحت تأثیر قرارمی‌دهد. رنگ و بوی راز و معما می‌دهد ... و انسان مشتاق و هیجان زده می‌شود."