بریدههایی از کتاب مصلوب
۳٫۲
(۶)
زمان من هنوز فرانرسیده است، عدهای پس از مرگشان زاده میشوند
پویا پانا
چیرگی بر دلسوزی را من از فضیلتهای شریف میپندارم
Tamashagar
زنان بیاندازه بدجنستر از مردانند، باهوشتر هم هستند. خوبی در زن نشانهٔ تباهی و انحطاط است.
پویا پانا
هنوز به جستوجوی خویش برنخاسته بودید که مرا یافتید. همهٔ باورمندان چنین میکنند؛ از این روست که باورها به پیشیزی نمیارزند.
MOHSEN
آن کس که میداند چگونه هوای نوشتههای مرا تنفس کند، میداند که هوای بلنداهاست، هوایی فرحبخش.
محمدرضا
تنها در میان تباه شدگان است که دلسوزی فضیلت نامیده میشود.
پویا پانا
تنها چیزی که همیشه از آن رنج بردهام، «جمع» بوده است.
پویا پانا
تمامی کوتهاندیشیها و تعصبات از رودهها سرچشمه میگیرند.
پویا پانا
(آدم) ترجیح میدهد آرزوی نیستی کند تا هیچ آرزویی نداشته باشد.
پویا پانا
نمیتوانیم به وضعیتی تن دهیم که در آن کوتهفکری نالان زمام امور را به دست بگیرد.
برایم یک ذره هم مهم نیست که این کوتهفکر نالان امروز با رنگهای دیگری بازی کند، لباس ارغوانی بپوشد یا یونیفورم هوسار به تن کند.
پویا پانا
زیرا آنچه تاکنون در اصل ممنوع شده است، هرگز چیزی جز راستیودرستی نبوده است.
Tamashagar
تمامی قلمروهای نیرومند نظم باستانی جامعه در فضا منفجر میشود ـ زیرا بر پایهٔ دروغ ایستادهاند: جنگهایی خواهد بود که همانندش هرگز پیش از آن روی زمین دیده نشده بود. تنها از زمانهٔ من و پس از من سیاست به مقیاس کلان روی زمین هستی خواهد داشت.
پویا پانا
من مرد نیستم، دینامیتام. و با اینهمه چیزی از بنیانگذاران دین در من نیست. دین موضوع تودههاست، پس از تماس با هر باورمندی، همیشه احساس کردم که باید دستانم را بشویم... من نیازی به «باورمند» ندارم، بر این باورم که بیشتر از آن سرشار از بدخواهیام که حتی به خود باور آورم؛ هرگز تودهها را مخاطب خود نکردهام.
پویا پانا
عشق به سرنوشت، هستهٔ سرشت من است.
پویا پانا
تورین تنها جای مناسب برای من است
پویا پانا
سرنوشت همه چیز را چیده بود: ناگزیرشدم دوباره به رُم بازگردم.
پویا پانا
وضعیت چشمانم به تنهایی به هر گونه خوره کتاب بودن یا به زبانی ساده ـ واژهشناسی ـ پایان بخشید: به این ترتیب از شَرِ کتابها نجات یافتم، از خواندن کتاب سالهاست دست کشیدم که بزرگترین لطفی بوده که به خود کردم!
پویا پانا
من این مردان به اصطلاح «برجسته» را حتی آدم به حساب نمیآورم ـ برای من آنها سرگین گونهٔ مردماند، فرآوردههای بیماری و غریزهٔ کینهورزی: آنها عدهای هیولاهای سرشار از تباهی، درماندههایی درمانناپذیرند که به زندگی کینه میورزند… دوست دارم وارونهٔ آنها باشم: یک ویژگی بیمار هم در من نیست، حتی در زمانهای ناخوشی شدید هرگز بیمار نشدهام، و بیهوده به دنبال ردونشانی از تُندروی در من میگردید.
پویا پانا
هرگز خواستهای نداشتهام. کسی که پس از چهلوچهارسالگی میتواند بگوید که هرگز در پی جاهومقام، زنان یا پول نبوده!
پویا پانا
پژوهشگر تباه است. با چشمان خود دیدهام که چگونه سرشتهای بااستعداد و پرمایه و آزاداندیش در سیسالگی دیگر «تا سر حد مرگ کتاب خواندهاند» و چوب کبریتهایی شدهاند که باید به کبریت کشیده شوند تا جرقه بزنند ـ بیندیشند. خواندن کتاب در بامداد، به هنگام سپیدهدم، تروتازگی جان، طلوع نیرو ـ من اینرا سیاهدلی مینامم
پویا پانا
حجم
۲۳۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۲۳۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان