بریدههایی از کتاب حرفه؛ داستان نویس ۱
۳٫۹
(۱۹)
درست مثل شاهکارهای قرن نوزدهمی؛ رمانهایی مثل موبیدیک و برادران کارامازوف. ایندست آثار توسط انسانهایی نوشته شدهاند که میخواستهاند همهچیز را روی کاغذ بیاورند، همهچیز را. نویسنده مثل مقامی روحانی یا جادوگر یا حتا دانشمندی است که مجذوب معناهایی میشود که در ورای ظواهر نهفته است. کشف این معناها کار بسیار باشکوهی است.
طلا در مس
فروید میگوید ما نویسندهها نیاز داریم دربارهٔ خودمان بیشتر و بیشتر بدانیم و مینویسیم تا وانمود کنیم که بر دنیا مسلطایم.
طلا در مس
همانطور که فلانری اوکانر در کتاب ارزشمند راز و روشها گفته، نوشتن فرار از واقعیت نیست، غوطه خوردن در آن است. او تأکید میکند نویسنده کسی است که به دنیا امید دارد، انسان بدون امید نمیتواند داستان بنویسد.
Fa
بیشتر و پیشتر از اینها بهنظر میرسد آنچه نمیگذارد ادبیات داستانی ایرانی در جهتی درست رشد کند و به بلوغ نزدیک شود، سنت نادرستی است که میگوید «برای داستان نوشتن یه قلم و کاغذ کافیه» و به همین سادگی آن عامل اساسی یعنی شناخت و آگاهی را کنار میگذارد.
اگر از آن جملهٔ کذایی، واژهٔ «داستان» را حذف کنیم، همهچیز درست میشود: «برای نوشتن یه قلم و کاغذ کافیه.» و این نوشتن در معنای عام است. اما کسی که میخواهد «داستان» بنویسد، اول از همه باید داستان را بشناسد و بداند «داستان نوشتن» دقیقاً یعنی چه و بداند که داستان با مقاله و گزارش و خاطره و سفرنامه و یادداشت روزانه ــ که هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند ــ متفاوت است.
Fa
نوشتن سخت است و تقریباً هر کار دیگری آسان است (این هم از حرفهایی است که لئونارد والاس رابینسون میگفت). شما اگر سرما خوردهاید یا زیادی مست کردهاید یا نگرانیهای زیادی دارید، سراغ هر کاری میتوانید بروید، اما داستاننویسی تقریباً برایتان غیرممکن است.
Anahid
داستانتان را از معناها و مفهومهای زیادی پالایش کنید. معنا با سوزن به داستان تزریق نمیشود. وقتی داستان نوشته شد، معنا از آن استخراج میشود.
Anahid
هیچ نویسندهٔ ذاتییی وجود ندارد، فقط نویسندههایی وجود دارند که مطالعه میکنند. برای نویسنده شدن هیچ راه دیگری جز مطالعه وجود ندارد.
Anahid
برای بالا بردن آگاهیتان در این زمینه میتوانید فهرستی از اسمها و فعلهایی که در هر صفحهای از هر داستانی پیدا میکنید، بنویسید و یک روز بعدِ مطالعهٔ داستان فهرستتان را مرور کنید. خواهید دید که هیچچیز آنطور نیست که ذهن شما تخیل کرده بود. به یاد داشته باشید که بسیاری از شعرهای والت ویتمن
omid naderi
در بعضی مراحل این تغییر و تطور، مواد و مصالح باید به شکل فهرست دربیایند. فهرستها در حقیقت شیوهای برای نظاممند کردن دستوری و دستهبندی موضوعها براساس دغدغههای نویسنده هستند.
omid naderi
نویسندهها توی دفترچههاشان هم کار میکنند. آنها مدام یادداشتها را جابهجا یا باهم ترکیب میکنند و دریافتهای حسگرهاشان را پیوسته مورد بازبینی قرار میدهند. وقتی نویسندهها روی یادداشتهاشان کار میکنند و آنها را کنار هم میگذارند، مدام از خودشان میپرسند «با این چیکار میتونم بکنم؟» این سؤال مدام تکرار میشود تا زمانی که ــ گاهی اوقات ــ یک ایدهٔ برجستهٔ جدید براساس یک ترکیب خوشیمن
omid naderi
رابرت فراست میگوید شعر مینویسد چون در هیچ کار دیگری نمیتواند آن رضایت درونی را به دست آورد.
Dexter
ما داستان مینویسیم به همان دلیلی که رویا میبینیم، چون نمیتوانیم رویاپردازی نکنیم، چون رویا دیدن در ذات ذهن انسان نهفته است.
Dexter
خویشتنی که بعدِ بستن کتاب با آن تنها میمانیم، شاید یک منِ قابل استفاده و قابل فروش نباشد.
Sanam Asadi
داستان چیزی نیست جز زیرکانهترین ابزاری که بشر تاکنون برای محک زدن و نمایش دادن خودش اختراع کرده است.
Sanam Asadi
نویسندههای تازهکار باید همیشه دفترچهای همراه داشته باشند و در آن ایدهها، طرحهای اولیه، بریدههایی از گفتوگوها، تکههایی دربارهٔ شخصیتپردازی و هر چیز جذاب و مهم دیگری را که به ذهنشان خطور میکند، یادداشت کنند. این کاری است که هر نویسندهٔ تازهکار و مشتاقی میتواند همین الان انجام دهد و به این ترتیب زمانهای مشخص و منظمی را به نوشتن اختصاص دهد. البته در این مورد هم باید حواستان جمع باشد، زیرا در استفاده از دفترچهها هم مثل حضور در جلسات ادبی ممکن است زیادهروی شود. هرگز این واقعیت را فراموش نکنید که دفترچهٔ یادداشت صرفاً وسیلهای است برای رسیدن به هدف و بههیچوجه خودِ هدف نیست.
یادداشتبرداری ــ وقتی با آگاهی و محدودیت انجام شود ــ کاری بسیار ارزشمند است و کمک میکند که قوهٔ خلاقهٔ شما پویا، پذیرا و آماده باقی بماند
کاربر 27474
داستان کوتاه کوتاه باید شروع سریعی داشته باشد
کاربر 27474
بعضی داستانهای عالی امروز دیگر مثل یک بشقاب لازانیا اول و وسط و آخر ندارند
کاربر 27474
هر چیزی که بعدِ اوج داستان میآید، فرود نام دارد. برای افزایش تأثیر دراماتیک، فرود داستان باید یا تا حد امکان کوتاه باشد یا حتا در مواردی که گرهگشایی همزمان با اوج اتفاق میافتد، حذف شود.
کاربر 27474
بعدِ اوج نوبت به گرهگشایی میرسد. باز شدن گره در داستان کوتاه خیلی زود اتفاق میافتد. وضعیت و موقعیت بحرانی باید به وسیلهٔ عمل قهرمان داستان برطرف شود، نه به وسیلهٔ عوامل بیرونی. در عینحال وضعیت و موقعیتی که گرهش باز میشود، باید همان وضعیت و موقعیتی باشد که دلیل آغاز شدن داستان بوده. قهرمان باید شکست بخورد یا موفق شود یا ــ در داستانهای ماهرانهتر و پیچیدهتر ــ هم موفق شود و هم شکست بخورد
کاربر 27474
اوج نقطهٔ تحول عمل داستانی است و مسیر آن را تغییر میدهد. قهرمان در این نقطه یا باید دست به کاری بزند یا بمیرد، یا موفق شود یا شکست بخورد. در اوج داستان فشار وضعیت و موقعیت به بالاترین حد خودش میرسد. به نقطهٔ اوجْ بحران هم میگویند.
کاربر 27474
حجم
۱۷۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۰۵ صفحه
حجم
۱۷۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۰۵ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۲۴,۵۰۰۵۰%
تومان