بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب احیای تفکر اسلامی | صفحه ۴ | طاقچه
کتاب احیای تفکر اسلامی اثر مرتضی مطهری

بریده‌هایی از کتاب احیای تفکر اسلامی

نویسنده:مرتضی مطهری
انتشارات:انتشارات صدرا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۱۹ رأی
۴٫۷
(۱۹)
سلام بست ندارد. در قدیم بست بود و خوب شد آن بستها ور افتاد. کسی که جرمی مرتکب می‌شد و مأمورین می‌خواستند او را بگیرند، می‌رفت به خانه یک مرد متنفّذ، یک عالم روحانی و آنجا می‌نشست و هیچ قدرتی نمی‌توانست او را از بست خارج کند. جرم مرتکب شده بود و به حکم قانون عرفی و قانون شرعی باید محاکمه و مجازات شود، ولی نه، آقا رفته در فلان خانه بست نشسته و چه کسی جرأت می‌کند او را از بست بیرون بیاورد؟ ما خیال می‌کنیم در دستگاه الهی هم از این بستهای موهوم وجود دارد! نه، این جور نیست. قسم به خود حسین بن علی علیه‌السلام این جور نیست.
مهاجر
انسان به هر نسبت که آگاهی بیشتری دارد حیات بیشتری دارد، به هر نسبت که تحرّک و جنبش بیشتری دارد حیات بیشتری دارد، و به هر نسبت که آگاهی کمتری دارد و بی‌خبرتر است مرده‌تر است، به هر نسبت که ساکن‌تر است مرده‌تر است. به هر نسبت که بی‌خبری را بیشتر می‌پسندد مردگی در مردگی دارد، و به هر نسبت که سکون را بیشتر می‌پسندد مردگی در مردگی دارد. حالا شما ببینید ما مردم مرده‌ای هستیم یا نه؟ در نظر ما سکون احترامش بیشتر است یا تحرّک؟ یعنی جامعه ما برای یک آدم جنبنده بیشتر احترام قائل است یا برای یک آدمی که با کمال سکون و وقار سر جای خودش نشسته و تکان نمی‌خورد و می‌گوید: گر به مغزم زنی و گر دنبمکه من از جای خود نمی‌جنبم می‌بینید جامعه ما برای این شخص بیشتر احترام قائل است. این، علامت کمال مردگی یک اجتماع است که هر انسانی هر اندازه بی‌خبرتر و ناآگاهتر باشد او را بیشتر می‌پسندد و با ذائقه او بیشتر جور در می‌آید.
مهاجر
اقبال متوجه این نکته شده که اسلام، هم در میان مسلمین وجود دارد و هم وجود ندارد. اسلام وجود دارد به صورت اینکه ما می‌بینیم شعائر اسلام در میان مسلمین هست، بانگ اذان در میان مردم شنیده می‌شود، موقع نماز که می‌شود رو به مساجد می‌آورند، مرده‌هاشان را به رسم اسلام دفن می‌کنند، برای نوزادهایشان به رسم اسلام تشریفاتی قائل می‌شوند، اسمهایشان غالبا اسمهای اسلامی است، محمّد است، حسن است، حسین است، عبدالرّحیم و عبدالرّحمن است؛ ولی آنچه که روح اسلام است در این مردم وجود ندارد، روح اسلام در جامعه اسلامی مرده است. این است که معتقد می‌شود به تجدید حیات اسلامی که حیات اسلامی را باید تجدید کرد و امکان تجدیدش هست چون اسلام نمرده است، مسلمین مرده‌اند. اسلام نمرده است،
مهاجر
مسلمانان، مالک اندیشه‌ها و کمال مطلوب‌های نهایی مطلق مبتنی بر وحیی می‌باشند که چون از درونی‌ترین ژرفنای زندگی بیان می‌شود، به ظاهری بودن آن رنگ باطنی می‌دهد. برای فرد مسلمان شالوده روحانی زندگی امری اعتقادی است و برای دفاع از این اعتقاد به آسانی جان خود را فدا می‌کند. خلاصه حرفش را برایتان توضیح بدهم، می‌گوید: اسلام آنچه را که برای بشر پیشنهاد می‌کند، چون پشتوانه‌اش ایمان مذهبی است و از وحی سرچشمه گرفته است، می‌تواند تا اعماق روح بشر نفوذ بدهد، همین‌طوری که نشان داده است و نشان می‌دهد که حتی در عصر حاضر چنین قدرتی را دارد. پس اگر اسلام مثلاً حرّیت و آزادی را پیشنهاد می‌کند، اگر عدالت یا انساندوستی را پیشنهاد می‌کند، اگر حقوق بشر را پیشنهاد می‌کند، پیشنهادهایی است که در روح بشر ضمانت اجرایی دارد. ولی آنچه اروپا می‌گوید، پیشنهادهایی است که ضمانت اجرایی ندارد.
مهاجر
آنها که چشمشان از تقلید و بردگی کور شده است نمی‌توانند حقایق بی‌پرده را درک کنند. این فرهنگ و تمدن نیم‌مرده اروپایی چگونه می‌تواند کشورهای ایران و عرب را حیات نوین بخشد هنگامی که خود به لب گور رسیده است.
مهاجر
وقتی از ناحیه روحی به این مقام رسیدید که اگر تمام دنیا به شما رو بیاورد شادی‌زده و اسیر نمی‌شوید و اگر تمام دنیا را از شما بگیرند روحتان شکست نمی‌خورد، در این صورت شما زاهد هستید.
saeed
تکیه‌گاه تعلیم و تربیت اسلامی عمل است.
فاطمه
اسلام دین عمل است.
فاطمه
اگر ما تنها جنبه فکری و علمی اروپا را در نظر بگیریم هرچه به آن سو برویم برای ما خطر ندارد چون علم، علم است و علم اروپا دنباله و امتداد علوم اسلامی است. فرهنگ اروپا به معنی علم اروپا دنباله فرهنگ اسلامی است.
Hossein
۲. همدردی در زهد اسلامی، زاهد زهد می‌ورزد که ایثار کرده باشد، زهد می‌ورزد که همدردی کرده باشد. همدردی یکی دیگر از اهداف زهد اسلامی است. یک انسان در مقامی که برایش مقدور است باید ایثار کند، ولی گاهی کار به جایی می‌رسد که از ایثار هم کاری ساخته نیست. در شرایطی زندگی می‌کند که مردم بینوا آنقدر زیاد و فراوانند که او نمی‌تواند با دادن لباسی که می‌پوشد، آنها را بپوشاند، یا با دادن غذای خود، آنها را سیر کند و یا با بخشیدن پولی که در جیب خودش دارد آنها را متمکن کند. از اینها گذشته است. جامعه‌ای است فقیر و مفلوک و بیچاره که در گوشه‌های مملکت، مردم نان جو هم گیرشان نمی‌آید. یک وقتی می‌گفتند در سیستان بچه‌ها را روزها مثل حیوان در صحرا رها می‌کنند تا علف بخورند. از یک نفر که در چنین جامعه‌ای است چه کاری ساخته است؟ تنها یک کار ساخته است، همدردی کردن. فقط می‌تواند بگوید حالا که برادرانم ندارند بخورند، من چرا بخورم؟ حالا که برادرانم ندارند بپوشند، من چرا لباس فاخر بپوشم؟
ahmad

حجم

۱۰۰٫۲ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۹۸ صفحه

حجم

۱۰۰٫۲ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۹۸ صفحه

قیمت:
۱۴,۰۰۰
۷,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۳
۴
صفحه بعد