بریدههایی از کتاب نطلبیده؛ جلد اول
۳٫۱
(۱۰۲)
قبل از همه، چه دختر چه پسر، فرق نمیکنه، خودش باید از خودش خوشش بیاد...
Yasi
آدمها اندازهٔ خودشونن و نه اندازهٔ دید چشم شما!
KOSAR
حرف نزده رو میشه همیشه زد اما زده رو نمیشه جمع کرد...
Yasi
مثل کسی که در مسابقهای صد نفره، نفر صد و یکم شده است
Yasi
اینو آویزهٔ گوش کن که آدمها اندازهٔ خودشونن و نه اندازهٔ دید چشم شما!
حُمی
دل تنگ شده بود برای حفرههای کنده شده در دل کوهها که یادگار پیش از دورهٔ مادها بودند. همان حفره هایی که فرضیهها برای کاربردش زیاد بود و همه هم قابل تائید و یا رد. حتی در میان عشایر سینه به سینه بود که پیرزن و پیرمردهای طائفه را با آب و غذا در آن حفره ها می گذاشتند تا ایل برود و برگردد. پیرها دست و پا گیر بودند و مانع حرکت آسان ایل به سمت ییلاق و قشلاق. عدهای میگفتند این فرضیه برای حفرههای کوههای غربی فلات ایران قابل تائید است و حفره کوههای شمالی بیشتر کاربرد نظامی و مقبرهای داشته اند...
در حال حاضر، دیبا خود را بیشتر همان پیرزنی میدانست که جا مانده و باید تا برگشتن ایل با غذا و آب کم، تاب بیاورد. تاب بیاورد تا ایل برگردد و ببینند اشتباه کردهاند و او هنوز آن قدرها پیر و فرتوت نشده است. باید می جنگید و بر نا امیدی پیروز میشد.
دردونه
چه قدر زشت بود کسی خبر دار بشود که او نزدیک به سی سال سن دارد اما هنوز از مادرش حساب می برد! بحث ترس نبود بحث احترام بود.
Yasi
ــ بد به دلتون نیارید خانوم. با خوبا باید خوب و با جلبها باید جلب بود.
Yasi
دمخور بودن با حیوانات رو ترجیح می ده به آدمیزاد!
Yasi
ــ هیس آروم، یه جوری رفتار کن انگار یه قرارداد معمولی مثل تمام قراردادای قبلیمون بوده. کلاس کاریمونو فراموش نکن!
دیبا با شادی به سمت در رفت و آهسته، از سر آبروداری گفت:
ــ کدوم قرارداد قبلی؟ مگه "رفیع چوب" به جز دفتر آقای کریمی قرارداد مهمی هم داشته؟!
ــ ما میدونیم اونا که نمیدونن. کلاس بذار!
Yasi
طلعت خانم در جواب اهل نمازه و روزه بودن دیبا گفته بود که روزه خوردنش را دیده و نماز خواندنش را ندیده.
Yasi
من اون قدری به زنها آشنایی دارم که بتونم جنس لطیفشونو از جنس خشن مردا تمیز بدم.
Yasi
در عجب بود که وقتی می داند از پس او برنمی آید چرا باز هم دوست دارد از او کم نیاورد!
Yasi
الحق که اگر عقلشان را سر هم جمع میبستی و به توان دو می رساندی باز هم به نیم عقل بچه تو راهی خود منیر هم نمیرسید!
Yasi
گفته بود که جوانهای خوش آب و رنگ مشتریها را بهتر جلب میکنند.
Yasi
خوان اول را پشت سر گذاشته بود و بعد به سراغ مجید رفت تا سوئیچ موتور را بگیرد. مجید ابتدا، کار و سفارش مشتری را بهانه کرد و وقتی دید زورش به او نمی رسد صاف توی چشم رضا زل زد که اگر منیر همین حالا هم وقت زایمانش باشد، سوئیچ را به او نمیدهد! یک کلام تمام شد و رفت!
Yasi
دنیا رو آب میبره امروز، پاشو، پاشو، پاشو از خواب
Yasi
الان بی صاحابی، اما یه خط بهت بیفته ده تا صاحب پیدا میکنی!
Yasi
او هم مثل نگاهش به آخر صبر و توان رسیده بود. درد عذاب وجدان داشت و احتیاج مبرمی که حرف بزند و کسی به او اطمینان بدهد که همهاش یک اتفاق بوده و این بار سنگین عذاب وجدان را از روی دوشش بردارد.
Yasi
دنیای مردانه اصلا جالب نبود!
Yasi
حجم
۴۹۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۵۹ صفحه
حجم
۴۹۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۵۹ صفحه
قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰۷۰%
تومان