بریدههایی از کتاب مستوری
۴٫۲
(۳۸)
یکباره نیروها شروع به سینهزنی کردند و فریاد حسین حسین سالن را پر کرد. مهدی انگار حرف دیگری نداشت. بلندگو را کنار گذاشت و با بچهها شروع به سینهزنی کرد.
این فریاد حسین حسین کسانی بود که تا دروازههای مرگ رفته بودند و با حسرت و حس گناه برگشته بودند. احساس گناه از اینکه حسین شهادتنامهٔ آنان را امضا نکرده بود و فرشته مرگ آنها را نپذیرفته بود. آنجا کجا بود که زنده ماندن جرم بود و زندگی گناه نابخشودنی برای کسانی که زندگی را در کشته شدن به دست دشمن میشناختند و نمیخواستند در بستر گرم بمیرند.
کاربر ۹۰۸۳۶۷
خجسته سراغ عباس را گرفت و پرسید: «بالاخره پیکرش پیدا شد؟»
مجید گفت: «پیکر عباس را بردند عقب؛ امّا وقتی برای تحویل او به تهران رفتند دیدند خبری از او نیست. بعد فهمیدند که پیکر عباس با یک شهید مشهدی عوض شده و عباس که آرزوی زیارت امام رضا -علیه السلام- را داشت، بالاخره به آرزویش رسید و پیکرش را در حرم امام طواف دادند و همانجا دفن کردند!»
اشک از چشمان خجسته راه افتاد.
کاربر ۹۰۸۳۶۷
انسان با گذر زمان بزرگ نمیشود، بلکه در کورهٔ زمانه بزرگ میشود.
مروارید ابراهیمیان
کریمی گفت: «ولی خداییش راست میگوید بیچاره! قبل از اینکه او را بگیریم باید برویم یقهٔ قانونگذار را بگیریم.»
شکیبا شروع کرد به شماره گرفتن و گفت: «این بیچاره جرمش همین است که هر چی گیرش آمده از همین سوراخهای قانون بوده نه خود قانون.»
گنجینه
هولدینگ قاف بالای پنجاهدرصد سهامِ کارخانههای موفق را خریده، بعد یک شرکت دیگر که آن هم تحت پوشش هولدینگ شماست، جنس تولیدی همان کارخانه را با قیمت پایینتر وارد میکند. بعد یک سال کارخانه ورشکست میشود. مدیر کارخانه چی کار میکند؟ میرود وام کلان میگیرد؛ امّا صرف نمیکند پول وام را برای تولید هزینه کند. پول وام را میاندازد در دلّالی و بورس و اینها، هم خودش میخورد هم چند نفر دور و بریهایش. بعد حقوق کارگر عقب میافتد. کی باید جواب بدهد؟ هولدینگ قاف که بیشترین سهم را دارد. شما چی کار میکنید؟ اعلام ورشکستگی و بعد با فروش ماشینآلات و زمین حقّ و حقوق کارگرها را میدهید و سود اصلی وارد هولدینگ قاف میشود. کلی هم منّت سر دولت میگذارید که سرمایهگذار خارجی جذب کردید. درصورتیکه آنها فقط برای وارد کردن جنس به شما سرمایه میدهند نه برای تولید.
گنجینه
تا حالا با پدرت مچ انداختی؟ وقتی مچش را میخوابانی، هم خوشحالی که قوی شدی هم دلخوری که پدرت از قصد مچش را خوابانده تا تو پیروز شوی
گنجینه
سیامک تار مو را گرفت و آن را لای کاغذی در جیبش گذاشت و گفت: «هیچکس مثل خانمها نمیتواند از روی کت مردها تار مو پیدا کند!»
کاربر ۹۰۸۳۶۷
وقتی چیزی را از دست میدهی، اگر بیتابی کنی، بیطاقتی کنی، روزگار کاری با تو میکند که دیگر هیچ چیز در دنیا برایت جلوهای نداشته باشد. هر روز کمتر و کوچکتر میشوی. آب میروی. خاک میشوی و تو پا به این جهان گذاشتهای تا از خاک برویی و داشتههایت نه برای تنوع و سبکسری که برای رشد توست، از دست دادنشان برای بزرگتر شدن تو.
الف. میم
اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسین-علیه السلام- است. هیچکس نمیتواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و یقین به اباعبدالله الحسین-علیهالسلام- نداشته باشد. اگر امروز ما در صحنههای پیکار میرزمیم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستیم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینهٔ ظهور حضرت امام زمان-عجل الله تعالی فرجه- فراهم گردد، به واسطهٔ عشق، علاقه و محبت به امام حسین-علیه السلام- است. من تکلیف میکنم شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل کردن و حسینوار زندگی کردن.
در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته میشود و کسی میتواند زندگی کند که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان-عجل الله تعالی فرجه-. خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادتطلبی میخواهد.
غزل
اینجور که پیداست، انسان با گذر زمان بزرگ نمیشود، بلکه در کورهٔ زمانه بزرگ میشود. فکر میکردم دغدغه اینها چه بود و دغدغهٔ امروز ما چیست! کدام دغدغه واقعی است که به رشد ما ختم میشود و کدام توهمی است که به غرورمان میافزاید و از عالموآدم طلبکارمان میکند.
Kargosha
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۷۲ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۷۲ صفحه