بریدههایی از کتاب اوضاع خیلی خراب است
۳٫۶
(۴۲۱)
این چیزیست که خیلیها متوجه آن نمیشوند: متضاد خوشحالیْ عصبانیت یا ناراحتی نیست. اگر شما عصبانی یا ناراحت هستید، یعنی هنوز دغدغهٔ چیزی را دارید. این یعنی هنوز چیزی اهمیت دارد. این یعنی شما هنوز امید دارید.
نه. متضادِ خوشحالی، ناامیدیست،
لاوین
"جذابیت" محصولِ سلسلهمراتبِ ارزشهای ماست
Mohammad Ahmadi
یعنی در یک کلام: برای هیچچیزی امید نداشته باشید. فقط برای "آنچه هست" امید داشته باشید. چرا؟ چون امید درنهایت پوچ و توخالیست. هر چیزی که ذهن شما بتواند تجسم کند از بنیانْ معیوب و محدود است و ازاینرو، اگر ستایش شود، زیانبار خواهد بود. امیدی به خوشبختیِ بیشتر نداشته باشید. امیدی به عذابِ کمتر نداشته باشید. امیدی به بهبودِ شخصیتِ خود نداشته باشید. امیدی به ازبینبردنِ ایرادهاتان نداشته باشید.
درعوض به فرصتها و ستمهای بیشمار و حاضر در هر لحظه امید داشته باشید. به عذابی امیدوار باشید که همراه با آزادی میآید، به رنجی که از خوشبختی نشئت میگیرد، به خِرَدی که از بیخبری میآید، به قدرتی که از تسلیم سرچشمه میگیرد.
و بعد برخلافِ آن عمل کنید.
لیلی مهدوی
در بیشتر تاریخ انسانی، انسانها بیرحم، خرافاتی و بیسواد بودهاند. مردم قرونوسطا گربهها را برای تفریح شکنجه میدادند. آنها بههمراه فرزندانشان به میدان شهر میرفتند تا بریدن بیضههای سارق محلی را تماشا کنند. مردمْ عوضیهایی سادیسمی و تحریکپذیر بودند. در بیشترِ تاریخ، جهان جای خوبی برای زندگیکردن نبوده؛ بیشتر به این دلیل که ذهن عاطفیِ افرادْ کنترل را در دست داشته
نیما اکبرخانی
البته انجام این کار آسان نیست و در قرن بیستویکم انجام این کار بهیقین از همیشه سختتر خواهد بود. پوچگرایی و افراط محض در امیال، که آنرا همراهی میکند، از دنیای مدرن جدا نمیشوند. این یعنی قدرت فقط محضِ قدرت، موفقیت فقط محضِ موفقیت، و لذت فقط محضِ لذت. پوچگرایی هیچ "چرا"ی جامعتری را به رسمیت نمیشناسد. هیچ حقیقت و آرمانِ والایی را هم دنبال نمیکند. صرفاً میگوید: «چون این احساس خوبی بهم میده.» و همانطور که خواهیم دید، این همان چیزیست که باعث میشود همهچیز بد به نظر برسد.
asal_msm
این شما هستید که اهمیت میدهید.
شما اهمیت میدهید و به همین دلیل عاجزانه خود را قانع میکنید که چون اهمیت میدهید، پس حتماً پشت تمام چیزها دلیلِ کیهانیِ بزرگی نهفته.
اهمیت میدهید، چون برای اجتناب از حقیقتِ ناخوشایند، برای اجتناب از غیرقابلفهمبودنِ هستی و برای اجتناب از لهشدن زیر بار سنگین پوچیِ مادیِ خود نیاز دارید آن اهمیت را حس کنید. شما هم مثل من و مثل همه آن احساسِ خیالیِ مهمبودن را به جهان اطرافتان منتقل میکنید، چراکه این کار به شما امید میدهد.
RDH
بزرگسالان آستانهٔ دردِ خیلی بالاتری دارند؛ چون میدانند زندگی برای اینکه معنا داشته باشد، نیازمندِ رنج است. میدانند که هیچچیز نمیتواند یا لزوماً نباید مورد کنترل و چانهزنی قرار بگیرد. میدانند که انسان میتواند بدون توجه به نتیجه تمام تلاشش را بکند.
امیر
«شما و تمام کسانی که دوستشان دارید، روزی خواهید مُرد. تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفتهاید یا کارهایی که انجام دادهاید برای تعداد کمی از مردم اهمیت خواهند داشت، آنهم صرفاً برای یک مدت کوتاه. این حقیقتِ ناخوشایندِ زندگیست. تمام مسائلی که به آنها فکر میکنید یا کارهایی که انجام میدهید، تنها گریزِ استادانهای از این حقیقتاند. ما غبارهای کیهانیِ بیاهمیتی هستیم که در یک نقطهٔ آبی پرسه میزنیم و به هم برخورد میکنیم. عظمتی برای خودمان تجسم میکنیم و اهدافی برای خودمان میسازیم. اما راستش را بخواهید، ما هیچ نیستیم.
پس از قهوهٔ لعنتیتان لذت ببرید!»
fatemeh
اگر در کشور شما احمقی به قدرت برسد که نمیتوانید او را تحمل کنید، شاید از کشور و دولت خود و حتی سایر شهروندان، احساس بیزاری کنید. همچنین حس خواهید کرد که در اِزای تحملِ آن سیاستهای وحشتناک، چیزی طلبکارید.
کاربر ۳۷۸۳۶۸۴
کسانی که ایمانِ خود به دولت یا کشورشان را از دست میدهند، دنبال ایدئولوژیهای افراطی میروند تا به امید برسند.
hedayat
امید مثل کره برای مربای ماست.
صدای اردک
خیلی ساده است که بگذارید ذهن عقلانیتان در دام ترسیم همان نقشههایی بیفتد که ذهن عاطفیتان میخواهد آنها را دنبال کند
Zahra.kazemi6
خوبزندگیکردن بهمعنای اجتناب از رنجها نیست؛ بلکه بهمعنای رنجکشیدن برای هدفِ درست است. چون اگر صرفاً بهخاطر زیستن محکوم به رنجکشیدن هستیم، شاید باید درسترنجکشیدن را هم یاد بگیریم.
zahra_biniyaz
خوبزندگیکردن بهمعنای اجتناب از رنجها نیست؛ بلکه بهمعنای رنجکشیدن برای هدفِ درست است.
Farnaz
چرا چیزهایی را که میدانیم باید انجامشان بدهیم، انجام نمیدهیم؟
جوابْ ساده است: چون حساش را نداریم.
هر مشکلی در خویشتنداری، ناشی از مشکل در اطلاعات یا نظم یا منطق نیست، بلکه بیشتر اوقات احساسیست. ناخویشتنداریْ مشکلی احساسیست. تنبلیْ مشکلی احساسیست. عقبانداختنِ کارها مشکلی احساسیست. کمبازدهی مشکلی احساسیست. تصمیماتِ نسنجیده مشکلی احساسیست.
این افتضاح است! چون سروکلهزدن با مشکلات احساسی خیلی سختتر از مشکلات منطقیست.
donye.book
احساسِ بیارزشی معمولاً نتیجهٔ اتفاقات ناگواریست که زمانی برای ما رخ داده. ما چیزهای ناگواری را تجربه میکنیم و ذهن عاطفیمان به این نتیجه میرسد که ما لیاقت آن تجارب بد را داشتهایم. بنابراین، برخلاف دانش بهتر ذهن عقلانی، ذهن عاطفیمان برای تکرار و تجربهٔ مجدد آن رنج تنظیم میشود.
Gisoo
«شما و تمام کسانی که دوستشان دارید، روزی خواهید مُرد. تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفتهاید یا کارهایی که انجام دادهاید برای تعداد کمی از مردم اهمیت خواهند داشت، آنهم صرفاً برای یک مدت کوتاه. این حقیقتِ ناخوشایندِ زندگیست. تمام مسائلی که به آنها فکر میکنید یا کارهایی که انجام میدهید، تنها گریزِ استادانهای از این حقیقتاند. ما غبارهای کیهانیِ بیاهمیتی هستیم که در یک نقطهٔ آبی پرسه میزنیم و به هم برخورد میکنیم. عظمتی برای خودمان تجسم میکنیم و اهدافی برای خودمان میسازیم. اما راستش را بخواهید، ما هیچ نیستیم.
پس از قهوهٔ لعنتیتان لذت ببرید!»
Sanam Asadi
احساسِ بیارزشی معمولاً نتیجهٔ اتفاقات ناگواریست که زمانی برای ما رخ داده. ما چیزهای ناگواری را تجربه میکنیم و ذهن عاطفیمان به این نتیجه میرسد که ما لیاقت آن تجارب بد را داشتهایم. بنابراین، برخلاف دانش بهتر ذهن عقلانی، ذهن عاطفیمان برای تکرار و تجربهٔ مجدد آن رنج تنظیم میشود.
این مشکل اساسیِ خویشتنداریست.
ایمان
معمولاً با گذشت زمان، درک میکنیم چیزیکه روزی مهمترین خواستهٔ زندگیمان بود، درحقیقت هیچ اهمیتی ندارد.
zahra🌱
اگر توی فروشگاه استارباکس کار میکردم، به جای نوشتنِ اسم مردم روی فنجان قهوهشان، جملات زیر را مینوشتم:
«شما و تمام کسانی که دوستشان دارید، روزی خواهید مُرد. تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفتهاید یا کارهایی که انجام دادهاید برای تعداد کمی از مردم اهمیت خواهند داشت، آنهم صرفاً برای یک مدت کوتاه. این حقیقتِ ناخوشایندِ زندگیست. تمام مسائلی که به آنها فکر میکنید یا کارهایی که انجام میدهید، تنها گریزِ استادانهای از این حقیقتاند. ما غبارهای کیهانیِ بیاهمیتی هستیم که در یک نقطهٔ آبی پرسه میزنیم و به هم برخورد میکنیم. عظمتی برای خودمان تجسم میکنیم و اهدافی برای خودمان میسازیم. اما راستش را بخواهید، ما هیچ نیستیم.
پس از قهوهٔ لعنتیتان لذت ببرید!»
Prometheus
حجم
۳۶۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۳۶۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان