![کتاب داستان راستان (جلد ۱) اثر مرتضی مطهری کتاب داستان راستان (جلد ۱) اثر مرتضی مطهری](https://img.taaghche.com/frontCover/57.jpg?w=200)
بریدههایی از کتاب داستان راستان (جلد ۱)
۴٫۵
(۲۲۳)
همه خواب بودند و یک نفر هم بیدار نبود. امام نانها را، یکی یکی و دو تا دو تا، در زیر جامه فرد فرد گذاشت و احدی را فروگذار نکرد و عازم برگشتن شد.
معلی: «اینها که تو در این دل شب برایشان نان آوردی شیعهاند و معتقد به امامت هستند؟»
ـ نه، اینها معتقد به امامت نیستند، اگر معتقد به امامت بودند نمک هم میآوردم.
Aysan
در بین راه بند کفش امام صادق علیهالسلام پاره شد به طوری که کفش به پا بند نمیشد. امام کفش را به دست گرفت و پای برهنه به راه افتاد.
ابن ابییعفور ـ که از بزرگان صحابه آن حضرت بود ـ فورا کفش خویش را از پا درآورد، بند کفش را باز و دست خود را دراز کرد به طرف امام تا آن بند را بدهد به امام که امام با کفش برود و خودش با پای برهنه راه را طی کند.
امام با حالت خشمناک روی خویش را از عبداللّه برگرداند و به هیچوجه حاضر نشد آن را بپذیرد و فرمود:
«اگر یک سختی برای کسی پیش آید، خود آن شخص از همه به تحمل آن سختی اولی است. معنا ندارد که حادثهای برای یک نفر پیش بیاید و دیگری متحمل رنج بشود.»
Aysan
با خود فکر میکرد که دیگر هرگز به دنبال کمک و مساعدت بندگان نخواهم رفت. به خدا تکیه میکنم و از نیرو و استعدادی که در وجود خودم به ودیعت گذاشته شده استفاده میکنم و از او میخواهم که مرا در کاری که پیش میگیرم موفق گرداند و مرا بینیاز سازد.
با خودش فکر کرد که از من چه کاری ساخته است؟ به نظرش رسید عجالتا اینقدر از او ساخته هست که برود به صحرا و هیزمی جمع کند و بیاورد و بفروشد.
Aysan
ابوذر در جواب نوشت: «مقصودم از محبوبترین و عزیزترین افراد در نزد تو همان خودت هستی. مقصودم شخص دیگری نیست. تو خودت را از همه مردم بیشتر دوست میداری. اینکه گفتم با محبوبترین عزیزانت دشمنی نکن، یعنی با خودت خصمانه رفتار نکن. مگر نمیدانی هر خلاف و گناهی که انسان مرتکب میشود، مستقیما صدمهاش بر خودش وارد میشود و ضررش دامن خودش را میگیرد؟»
|🌷°شـجــرهے طـیـبـــہ°🌷|
خداوند دوست نمیدارد بندهاش را در میان یارانش با وضعی متمایز ببیند که برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد.
(!_!) hana🌱
مرد فقیر ژندهپوشی بود ـ از در رسید و طبق سنت اسلامی ـ که هر کس در هر مقامی هست، همینکه وارد مجلسی میشود باید ببیند هر کجا جای خالی هست همانجا بنشیند و یک نقطه مخصوص را به عنوان اینکه شأن من چنین اقتضا میکند در نظر نگیرد ـ آن مرد به اطراف متوجه شد، در نقطهای جایی خالی یافت، رفت و آنجا نشست. از قضا پهلوی مرد متعین و ثروتمندی قرار گرفت. مرد ثروتمند جامههای خود را جمع کرد و خودش را به کناری کشید. رسول اکرم که مراقب رفتار او بود به او رو کرد و گفت:
«ترسیدی که چیزی از فقر او به تو بچسبد؟!»
ـ نه یا رسولاللّه!
ـ ترسیدی که چیزی از ثروت تو به او سرایت کند؟
ـ نه یا رسولاللّه!
ـ ترسیدی که جامههایت کثیف و آلوده شود؟
ـ نه یا رسولاللّه!
ـ پس چرا پهلو تهی کردی و خودت را به کناری کشیدی؟
ـ اعتراف میکنم که اشتباهی مرتکب شدم و خطا کردم. اکنون به جبران این خطا و به کفاره این گناه حاضرم نیمی از دارایی خودم را به این برادر مسلمان
گمنام
«هرگز از دیگران در کارهای خود کمک نخواهید، و به دیگران اتکا نکنید ولو برای یک قطعه چوب مسواک باشد.»
گمنام
شخصی با هیجان و اضطراب به حضور امام صادق علیهالسلام آمد و گفت:
«درباره من دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد، که خیلی فقیر و تنگدستم.»
امام: «هرگز دعا نمیکنم.»
ـ چرا دعا نمیکنید؟!
«برای اینکه خداوند راهی برای این کار معین کرده است. خداوند امر کرده که روزی را پیجویی کنید و طلب نمایید. اما تو میخواهی در خانه خود بنشینی و با دعا روزی را به خانه خود بکشانی!»
melodious_78
«هرگز از دیگران در کارهای خود کمک نخواهید، و به دیگران اتکا نکنید ولو برای یک قطعه چوب مسواک باشد.»
KHIALPARDAZ
«خدایا چیزهای خوبی که به من دادهای از من نگیر، خدایا مرا مورد شماتت دشمنان و حاسدان قرار نده، خدایا مرا به سوی بدیهایی که مرا از آنها نجات دادهای برنگردان، خدایا مرا هیچگاه به اندازه یک چشم برهمزدن هم به خودم وامگذار.»
Zahra
حجم
۱۴۸٫۱ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۹۰ صفحه
حجم
۱۴۸٫۱ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۹۰ صفحه
قیمت:
۱۹,۰۰۰
تومان