بریدههایی از کتاب قصر آبی
۴٫۵
(۷۴۳)
ولنسی مجذوب نامهها میشد، احتمالاً برای اینکه خودش به ندرت نامهای دریافت میکرد.
Dear Moon
خانم فردریک از آن زنهایی بود که میشد خشمشان را در تمام خانه احساس کرد. دیوارها و درها در برابر خشم او عایق نبودند.
Dear Moon
یک بار، پنج سال پیش، ولنسی پرسیده بود که میتواند یک گربه داشته باشد و هیچوقت بعد از آن دیگر به این موضوع اشاره نکرده بود، اما خانم فردریک هنوز به او مشکوک بود که این آرزوی ممنوعه را در اعماق وجودش گرامی میدارد.
Dear Moon
با لحنی ملتمسانه پرسید: «نمیشود رفوکردن بماند برای فردا؟»
خانم فردریک با سرسختی گفت: «فردا وظایف خودش را به همراه میآورد.»
Dear Moon
این قانونشکن هرچه هم که بود یا نبود، خوشحال بود. ولنسی استیرلینگ محترم و مؤدب در تمام طول عمرش یک روز خوش به خود ندیده بود.
Dear Moon
نه او و نه ماشینش هیچکدام مجبور نبودند محترم باشند و مطابق سنتها زندگی کنند.
Dear Moon
ترس گناه اصلی است. تقریبا تمام شرهای دنیا ریشه در این دارند که یک نفر از چیزی میترسد.
Dear Moon
عموبنجامین یک حرف جدید زد. گفت: «زمان واقعاً پرواز میکند!»
ولنسی با قاطعیت گفت: «به نظر من زمان میخزد.»
Dear Moon
ولنسی نیش سوزان خاطرهٔ قدیمی را دوباره احساس کرد.
Dear Moon
در دامنههای پرشیب کوه نزدیک قصر آبیاش تنها توسنهایی با زینهای پرزرقوبرق اجازه داشتند مغرورانه بخرامند. در زندگی واقعی ولنسی از سواری در کالسکهای که یک اسب نجیب آن را میکشید، کاملاً خشنود میشد.
Dear Moon
در سرزمین رؤیاهایش ولنسی به هیچچیزی کمتر از قصر یاقوت روشن قانع نمیشد. در زندگی واقعی خانهٔ کوچکی که برای خودش باشد، کاملاً راضیاش میکرد.
Dear Moon
شادی عجیبی که همیشه موقتاً بعد از غرقشدن در کتابهای جان فاستر به سراغش میآمد، در وجودش دوید.
Dear Moon
جنگلها بهقدری شبیه به انسانها هستند که برای شناختنشان باید با آنها زندگی کنید. پرسهزدنهای گاهوبیگاه از مسیرهای معمول هیچوقت ما را به قلب آنها راه نمیدهد.
Dear Moon
ولنسی با اندوه فکر کرد که چه احساسی دارد که یک نفر آدم را بخواهد، که به او احتیاج داشته باشد.
Dear Moon
خانم فردریک گفت: «به نظرم، اگر کسی تصمیم بگیرد که سرما نخورد، سرما نمیخورد.»
پس مشکل از اینجا بود. همهاش تقصیر خود ولنسی بود.
Dear Moon
ترس، ترس، ترس، هیچوقت نمیتوانست از دستش فرار کند. مثل تار عنکبوتی پولادین او را میبست و به دام میانداخت.
Dear Moon
خیلی چیزها بود که ولنسی هیچوقت جرئت نمیکرد انجام بدهد.
با تلخی فکر کرد که در تمام طول زندگیاش همیشه از چیزی ترسیده بود.
Dear Moon
چه دلیلی برای بلندشدن وجود داشت؟ اینهم یک روز دلتنگکنندهٔ دیگر مثل تمام روزهای پیش از آن و پر از کارهای بیمعنی کوچک حوصلهسربر و بیاهمیت بود که نفعی به هیچکس نمیرساند.
Dear Moon
ولنسی بین شر بیوفایی به خانواده و دریای عمیق هیاهو و پرچانگی و نصیحت، به نظرش رسید بهتر است که شانسش را با شر بیوفایی امتحان کند.
Dear Moon
به طرز مبهمی احساس میکرد که اگر سالها پیش کتابهای جان فاستر را پیدا میکرد، شاید زندگیاش فرق میکرد. کتابهای او برایش شبیه به بارقههایی کوتاه از دنیایی بودند که زمانی میتوانست وارد آن شود، اما الآن در آن برای همیشه به رویش بسته شده بود.
Dear Moon
حجم
۲۴۸٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۲۴۸٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۱۳۵,۰۰۰
۸۱,۰۰۰۴۰%
تومان