بریدههایی از کتاب قصر آبی
۴٫۵
(۷۴۳)
از خودش پرسید که چه احساسی دارد آدم یک نفر را داشته باشد که با او همدردی کند، یک نفر که واقعاً اهمیت بدهد، که حتی اگر هیچ کار دیگری هم نمیکند، فقط دستش را محکم نگه دارد.
Zahra.kazemi6
«ترس گناه اصلی است. تقریبا تمام شرهای دنیا ریشه در این دارند که یک نفر از چیزی میترسد. ترس یک افعی لغزان سرد است که به دور آدم چمبره میزند. زندگی با ترس وحشتناک و مهمتر از همه، خفتبار است.»
f.r
چیزهای مختلف فقط وقتی ممنوع میشوند، جذاب میشوند.»
ولنسی پارسی
ولنسی پرسید: «بهتر نیست قلب آدم بشکند تا اینکه پژمرده بشود؟ قبل از اینکه بشکند، حتماً احساسات شگفتانگیزی را تجربه کرده. همین به زحمت درد و رنجش میارزد.»
کاربر ۶۹۱۲۹۳۰
نه، من بهتر نمیشوم. ریههام تقریباً از بین رفتهاند و من... خودم هم نمیخواهم که بهتر بشوم. من خیلی خسته شدهام، ولنسی. فقط مرگ میتواند من را به آرامش برساند.
Narges Iran
"ناامید آزاد است، امیدوار اسیر."»
Mahsa Bi
به عقیدهٔ خانم فردریک استیرلینگ و دخترعمه استیکلز، آدمها فقط در صورتی که مقاصد شومی داشته باشند، دوست دارند تنها بمانند.
hamtaf
بارنی معمولاً میگفت: «نمیدانیم کجا داریم میرویم، ولی خود رفتن مزه میدهد، مگر نه؟»
Yasaman
بارنی قسم میخورد: «یک بشقاب سیب، آتش شومینه و یک کتاب خوب برای خواندن جایگزین خوبی برای بهشت است.»
نوشین
لحظهای که یک زن متوجه میشود هیچ دلیلی برای زندگیکردن ندارد، نه عشق، نه وظیفه، نه هدف و نه امید، لحظهای به تلخی مرگ است.
دردونه
ولی من زیاد به آن فکر میکنم. که بین ابرها شناور بشوم، غروبهای باشکوه را تماشا کنم، ساعتها وسط یک توفان سهمگین بنشینم و رعد و برقهایی را اطرافم میزنند، نگاه کنم و زیر ماه کامل، از روی دریای ابرهای نقرهای پرواز کنم؛ فوقالعاده است!
نَعنا🌿
اوه، میدانم! آره، "هنوز" جوانم، ولی هنوز جوانبودن خیلی با جوانبودن فرق دارد.
کنتس مونت کریستو
توی دنیا تنها چیز قابلاطمینان جدول ضرب است.
Yasaman
چرا بعضی از دخترها باید همه چیز گیرشان میآمد و بعضی دیگر هیچی؟ عادلانه نبود.
آسمان
مایهٔ تأسف است که گلهای جنگلی را جمع کنیم. آنها نیمی از افسون خود را به دور از سوسوی نور سبز طبیعت از دست میدهند. برای لذتبردن از گلهای جنگلی، باید آنها را تا زیستگاههای دورافتادهشان دنبال کنیم، با تماشایشان به وجد آییم و بعد درحالیکه دائم به پشت سر خود نگاه میاندازیم، آنها را ترک کنیم و تنها یاد عطر و ملاحت افسونگر آنها را با خود ببریم.»
کنتس مونت کریستو
عشق! این تسخیر جسم و روح و ذهن عجب گزنده، عذابآور و بیاندازه شیرین بود! مانند جرقهٔ آبی درخشانی که در مرکز الماسهای نشکن یافت میشود، در قلبش چیزی ظریف، دور از دسترس و ملکوتی جا داشت. هیچ رؤیایی به گرد پایش نمیرسید. او دیگر تنها نبود.
قاصدک!
ما همه مردهایم، تمام خاندان استیرلینگ. بعضیهامان دفن شدهایم و بعضیهامان نه، حدأقل نه هنوز. تنها فرقمان همین است.»
ارغنون ساز فلک
«تمام عمرم سعی کردهام بقیه را راضی کنم و شکست خوردم. بعد از این خودم را راضی میکنم! دیگر هیچوقت به چیزی تظاهر نمیکنم. تمام عمرم با دروغ و تظاهر و طفرهرفتن زندگی کردهام. گفتن حقیقت چه نعمت بزرگی است! ممکن است نتوانم خیلی از کارهایی را که میخواهم، بکنم، ولی دیگر هیچ کاری را که نخواهم، نمیکنم. مادر میتواند لبهایش را هفتهها جمع کند، به من ربطی ندارد. "ناامید آزاد است، امیدوار اسیر."»
f.r
دقیقاً نمیشود گفت خوشگل هستی، ولی چند تا ویژگی جذاب و خوشگل داری؛ چشمهایت، گودی کوچولوی دوستداشتنی بین استخوانهای ترقوهات، مچهای دست و پایت که شبیه به مچهای نجیبزادههاست و شکل بامزهٔ سر کوچولویت. وقتی از روی شانهات به عقب نگاه میکنی، خصوصاً موقع گرگومیش یا زیر نور ماه، آدم را دیوانه میکنی. یک پری. روح جنگل. جای تو توی جنگلهاست، مهتاب، اصلاً نباید از آنها بیرون بیایی. برخلاف قوموخویشهایت، یک رگهٔ سرکش و دستنیافتنی توی وجودت داری. صدایت گرفته و گرم و شیرین و قشنگ است، از آن صداهاست که باید عاشقش شد...
کنتس مونت کریستو
لحظهای که یک زن متوجه میشود هیچ دلیلی برای زندگیکردن ندارد، نه عشق، نه وظیفه، نه هدف و نه امید، لحظهای به تلخی مرگ است.
♥︎ Sara ♥︎
حجم
۲۴۸٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۲۴۸٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۱۳۵,۰۰۰
۸۱,۰۰۰۴۰%
تومان