بریدههایی از کتاب زخمی که از زمین به ارث می برید
۲٫۵
(۱۱)
وقت نداشتیم
آنقدر که بفهمیم صدای گلوله از خودش دیرتر اتفاق میافتد
min
بلند شو
تو روح کوچکی هستی که از اردوگاه کار اجباری فرار کرده
da☾
نامت را با دود سیگار و استخوان نهنگی در اقیانوس اطلس
مینویسم
با خون زنی که نمیداند کجای تنش داسیست
که شبها گندم درو میکند
da☾
ما از نفس کشیدن دست کشیدیم
به مردمکهای هم خیره شدیم
سرهامان را جابهجا کردیم
و بعد
باز به نفس کشیدن ادامه دادیم.
da☾
حرفی هست که پشت غضروف آروارهتان مانده
در لحظهٔ رسیدنِ دود به مغز استخوان
در لحظهٔ فرورفتن ماه به جناقِ شغال
شما را میبینم که اگر اشتباه نکنم دست از دویدن کشیدهاید
به دستهایتان خیرهاید
به کلمات که پیش از ادا شدن دود میشوند
و این منطقِ مطلقِ درد است
منطقِ مطلقِ زخمی
که از زمین به ارث میبرید.
عطیه فلاح
از وقتی به یاد میآورمت اهل مکاشفه بودی
اهل گذاشتن دست بر چشمهای خودت
خوردن یک لیوان شیر
خواندن روزنامههای روز قبل
بعد یک روز به من نگاه کردی و گفتی:
مسئله ندیدن است
و به نارونی بدل شدی
که هر هفتهزار سال یکبار آه میکشد.
da☾
چه میتواند بکند مردی که جز استخوانی که مال خودش
نیست
هیچچیز براش نمانده؟
da☾
حالا سهبار به خودت بگو وجود داری
da☾
که دستهات دو مربع جاودانهاند در لحظهٔ انهدام کائنات
دو شیء بیتعریف که رویشان نوشتهایم:
در زمین حسرتی هست که به جنس خاک برمیگردد
به جنس آبونمک
و هیچوقت هیچ کاریش نمیشود کرد.
shabnam
به کُشتارهای دستهجمعی شبیهتری
به انواع جنایتهای جنگی
و اینکه در جاهای نامعلومی از زمین
تکههایی از خودت چال کنی
و بگویی:
جهان نجاتدادنی نیست
shabnam
ما را سوزاندند
فقط یادشان رفت گلومان را با خودمان چال کنند
ما را به جرم حرف زدن با مُردگان نسوزاندند
ما دیوانه نبودیم
haniyh mir
پُر از دشمنان خیالیام
پُر از شاخههایی که به نبودن عادت نمیکنند
و خالی شدن و پُر نشدن
زمین تاریخیست که روی سینه کندهام
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
باد ربطی به کندن صدای دیوانگان در شیار
حنجره دارد
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
اگر تو ببر باشی
من خدای سلاخخانهام.
شیلا در جستجوی خوشبختی
هر روز از یک نهایت درد
به نهایت دردناک دیگر میرفتند
da☾
فکر کن زن شاید حادثهای بر خاک تو نیست
شاید سرویست که در خون تو سبز میشود
بغداد به دندان گرفته فریاد میزند:
مرگ شاید کاردی در استخوان تو نیست
شاید فرشتهایست که بر پیشانیت بیدار میشود.
da☾
مینشینم
و به خط اول رسالهای در باب عشق
برای مردی که هنوز به این جهان نیامده
فکر میکنم.
da☾
از راه دیوانگیهایت بیاموز
از راه نایستادن در صف اتوبوس
سوار نشدن به قطار
نرفتن به خانه
ایستادن همان جایی که ایستادهای
و بدل شدن به بلوط.
da☾
تو انسان معمولیای هستی با تسلطی کافی بر زبان ارواح
da☾
من در این استخوان که مال توست
پیر میشوم.
da☾
حجم
۵۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۱۱ صفحه
حجم
۵۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۱۱ صفحه
قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰۵۰%
تومان