بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گل سرخی در زد | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب گل سرخی در زد اثر سارا محمدی اردهالی

بریده‌هایی از کتاب گل سرخی در زد

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۸ رأی
۳٫۸
(۸)
دست می‌کشد بر سینه‌ام بر استخوان‌های محکم این قفس دشتی موزون جان می‌گیرد و چهارنعل می‌دود خم می‌شوم بر چشم‌های میشی اسب نمی‌داند خونش گردن من است
نازنین بنایی
به یک مهمانی دعوت شده‌ام اگر کفش پاشنه‌بلند بپوشم حرف‌های اغواگرانه خواهند زد ریشه‌های چندهمسری بررسی خواهد شد اگر کفش تخت بپوشم سیاست‌های غلط دولت فشار روی مطبوعات گرانی نان و کاغذ و مسکن وارد صورت‌جلسه می‌شود اگر کتانی بپوشم می‌روند سراغ حق طلاق و حضانت این‌که شهادت زن امکان ندارد نصف مرد باشد وارد مسئلهٔ دامن و شلوار نمی‌شوم پیچیده می‌شود می‌خواهم پابرهنه بروم پابرهنه برگردم
نازنین بنایی
هواپیما بلند می‌شود  کمر مرا تا می‌کند  می‌گذارد گوشهٔ چمدان تو از آن بالا شبیه مورچه‌ای می‌شوم  که دست‌های کوچکش نمی‌توانند  دستمال عظیم خداحافظی‌اش را تکان دهند
نازنین بنایی
پوستم ترکیده بود ریزریز  استخوان‌هایم شکسته با خُرده‌ریزهایم خوابیدم و بی‌رحمانه خواب آفتاب دیدم
نازنین بنایی
یادم رفته است چه‌طور حرف‌مان شد چه کسی، چه کسی را ترک کرد دوستت دارم تو موی بلند دوست داشتی موهای من کوتاه بود کتری پابه‌پای اخبار قُل‌قُل می‌کند بهار چیزهای بسیار دیگری را فراموش خواهم کرد
نازنین بنایی
نه غمی سنگین نه شادی درخشانی دارم
نازنین بنایی
از او گفتی نگران پرسیدی آیا می‌شناسمش پرده را کنار زدم لرزش دست‌هایم را در جیبم گذاشتم  گفتم نه با او می‌خوابیدم بیدار می‌شدم می‌خندیدم می‌گریستم جنونی که در چشم‌هایم دیده بودی
نازنین بنایی

حجم

۴۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۳ صفحه

حجم

۴۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۳ صفحه

قیمت:
۲۳,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد