بریدههایی از کتاب مو قرمز
۲٫۹
(۷۹)
من گریه کردن را دوست داشتم، برای اینکه وقتی گریه میکردم فرصتی پیش میآمد تا دور از هر چیزی فکر کنم و برای همین بود که برای هر چیزی گریه میکردم.
شیرکاکائو
اینکه آدمی خُردهریزهایی را که بسیار دوستشان دارد و برایش ارزش مادی یا معنوی بسیاری دارند داخل چاهی پنهان کند و بعد فراموششان کند، نشانهٔ چیست؟
میمی
نمیدانم چرا اقتدار و خشونتی که از تابلو نقاشی بیرون میزد و ندامتی که در صورتِ پدر موج میزد و اینکه این تابلو به سادهترین و صریحترین شکل ممکن صرفاً به یک موضوع خاص میپرداخت، به شکلی غریب مرا یاد قدرت مهارنشدنی و بیرحمانهٔ دولت در مفهوم عامش میانداخت.
کاربر ۳۷۰۲۸۳۶
«شاعر اول باید به دار کشیده شود، بعدش زیر چوبهٔ دار برای او گریست.»
miracle mordad
فکرها گاهی با کلمات در ذهن ما مجسم میشوند و گاهی با تصاویر. بعضی وقتها فکری به سرم میزد که تجسمش با کلمهها ممکن نبود، درحالیکه تصویرش واضح بود... مثلاً احساسی که از دویدن زیر باران به من دست میداد، بارانی که انگار با سطل بر سرم ریخته میشد، در یک تصویر یکپارچه مقابل چشمانم جان میگرفت، درحالیکه اندیشیدن به آن در قالب کلمات برایم بینهایت دشوار بود. البته گاهی هم افکاری داشتم که فقط با کلمات قابل اندیشیدن بودند، و هرگز نمیتوانستم تصویری از آنها بسازم، مثلاً نورِ سیاه، امری که بیانتها باشد، اصلاً خود بیکرانگی، یا مثلاً تصور مرگ مادرم.
Mahsa Bi
بسیاری از چیزها را جذاب و جالب مییافتم. حرکات اغلب «دستی» مردانی که بهنظر بیجهت در پیادهروها بالاوپایین میشدند، حالتی که در صورت داشتند، زبان بدن، شیوهٔ احوالپرسی، اینکه تعارفِ دمِ در را شکلی از احترام میدانستند، اینکه ساعتها بیهیچ کاری جایی میایستادند، اینکه خیلی اهل کار نبودند، اینکه در قهوهخانهها مینشستند و سیگار میکشیدند و عملاً وقتکُشی میکردند، چهقدر شبیه ما ترکها بود. ترافیک تهران هم درست مثل ترافیک استانبول دیوانهکننده بود. ما ترکها تا رو به غرب کردیم ایران را بهکل از یاد بردیم. تنوع کتابهای کتابفروشیهای خیابان انقلاب بینهایت حیرتانگیز بود.
moonajaat
زندگی امروز ما تکرارِ افسانهها و اسطورههای قدیمیه
شیرکاکائو
«پدر... پدر کسیه که نطفهٔ فرزندش رو تو رحم مادر میکاره و همهٔ عمرش رو وقف حمایت و حفاظت از این فرزند میکنه، پدر نماد محبت و شفقت و... پدر آغاز هستی و مرکز حیات و... وقتی وجود پدر رو باور کردی، حتا اگه نبینیش هم باز احساسش میکنی، به خاطر همین احساس، از این ادراک، به زندگی و حیات چنگ میزنی و... میدونی که اون اونجاست و اگه لازم بشه از همهچی میگذره و برا حمایت از تو، برا مراقبت از تو، با محبت و مهر و... من... من هیچوقت این احساس رو نداشتم، من... من چنین پدری نداشتم.»
شیرکاکائو
دیگر خوب میدانستم که مردها اگر لازم شد بهراحتی هم پدران خود را به قتل میرسانند هم پسرانشان را و چه پدران پسران خود را به قتل برساند یا پسران پدرانشان را، درهرحال، مردان قهرمان میشوند و ما زنان میمانیم و گریستن بر تن بیجان مردی مُرده.
miracle mordad
من همواره از مردهایی که در هیچ موقعیتی خجالت نمیکشند و پُررو هستند میترسم! و متأسفانه ما از این دست مردان بسیار داریم. همیشه فکر میکنم که پُررویی مسری است و به همین خاطر است که گاهی در این کشور احساس خفگی میکنم
miracle mordad
حجم
۳۳۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۹۵ صفحه
حجم
۳۳۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۹۵ صفحه
قیمت:
۶۶,۰۰۰
۳۳,۰۰۰۵۰%
تومان