بریدههایی از کتاب مو قرمز
۳٫۰
(۸۰)
بهنظر من یه آدم مدرن آدمیه که از پدرش دور افتاده و تو یه جنگل درندشت به اسم شهر گم شده و الان دربهدر دنبال پدرشه. البته اون هیچوقت پدرش رو پیدا نمیکنه، خودش هم هیچوقت پیدا نمیشه، اصلاً مدرن بودن یعنی گمشدن، یعنی یتیمی
miracle mordad
آنچه گذشتگان ما در دورهٔ خود سرسختانه برایش زیستهاند چه گذرا بوده، چه چیزها که با حرکت زمان از یاد نرفته و چهقدر غروری که پیشینیان ما داشتهاند و مبتنی بر درک بسیار اندکشان از تاریخ بوده، بیمعناست.
miracle mordad
هنوز سی و پنج سالم نشده بود که بهخوبی پی برده بودم غرور مردانه یعنی چه، ضعف مردانه چه معنایی دارد و فردیت و حواشی آن چگونه در خون مردان همواره روان بوده و از صفات ذاتی آنان است. دیگر خوب میدانستم که مردها اگر لازم شد بهراحتی هم پدران خود را به قتل میرسانند هم پسرانشان را و چه پدران پسران خود را به قتل برساند یا پسران پدرانشان را، درهرحال، مردان قهرمان میشوند و ما زنان میمانیم و گریستن بر تن بیجان مردی مُرده.
مائده
دیگر خوب میدانستم که چرا حتا بیعارترین، بیادبترین و بیحیاترین مردها هم حتا هنگام مستی مقابل زنی که هایهای گریه میکند متأثر میشوند؛ منطقِ زندگی و وجود بر گریهٔ مادران ساخته شده بود و اکنون من صرفاً بابت همین امر فلسفی گریه میکردم. فارغ از تمام اینها، من گریه کردن را دوست داشتم، برای اینکه وقتی گریه میکردم فرصتی پیش میآمد تا دور از هر چیزی فکر کنم و برای همین بود که برای هر چیزی گریه میکردم.
کاربر ۵۸۳۲۳۸۷
«چی میگی؟ میشه بگی امثال تو با چه نوگرایی مشکلی دارن؟»
«من و ما با هیچکی و هیچچی هیچ مشکلی نداریم. من... من برا اینکه راست و چپ و محافظهکار و مدرن و غربی و شرقی و کوفتوزهرمار نشم به دنیای خودم پناه بردم. برا اینکه از دست این دوتاییهای مسخره که نه اینورش راضیم میکنه نه اونورش خلاص شم، دستبهدامن هنر شدم؛ شعر. همین دو دقیقه پیش هم داشتم شعر مینوشتم که یکی این وقت شب مزاحمم شد و زنگ خونهم رو زد، باز نکردم، برا اینکه نمیخوام از دنیای خودم بیرون بیام.»
کاربر ۵۸۳۲۳۸۷
«وقتی آدم دور از پدر، بیپدر، بزرگ میشه اون وقت کل عالم واسش هیچ مرکزیتی نداره، دیگه مرزی برای اون آدم نیست، برا همین احساس میکنه که هیچ محدودیتی نداره و میتونه هر کاری که دلش خواست بکنه درحالیکه بعد از مدتی... میفهمه که اصلاً از این خبرها نیست، خیلی از کارها هست که اون از عهدهٔ انجامش برنمیآد و اون وقت چیکار میکنه؟ شروع میکنه به گشتن دنبال یه معنا، یه مفهوم، یه مرکز، یه آدم که گاهی جلوش قد عَلَم کنه و با صدای بلند سرش فریاد بکشه و بگه نه، نه، نه.»
کاربر ۵۸۳۲۳۸۷
«وقتی آدم دور از پدر، بیپدر، بزرگ میشه اون وقت کل عالم واسش هیچ مرکزیتی نداره، دیگه مرزی برای اون آدم نیست، برا همین احساس میکنه که هیچ محدودیتی نداره و میتونه هر کاری که دلش خواست بکنه درحالیکه بعد از مدتی... میفهمه که اصلاً از این خبرها نیست، خیلی از کارها هست که اون از عهدهٔ انجامش برنمیآد و اون وقت چیکار میکنه؟ شروع میکنه به گشتن دنبال یه معنا، یه مفهوم، یه مرکز، یه آدم که گاهی جلوش قد عَلَم کنه و با صدای بلند سرش فریاد بکشه و بگه نه، نه، نه.»
kamran kelarestaghi
«زیبایی درونی مهمتر است از زیبایی ظاهری.»
Parinaz
اصلاً همهچیز، زیبا بود و من خوب میدانستم که این زیبایی به لطف دیدن آن زن سرخموی زیبا در جان من نشسته و بیش از آنکه متعلق به چیزی باشد که به آن مینگرم از آنِ خودم است.
zargOl
«زندگی امروز ما تکرارِ افسانهها و اسطورههای قدیمیه.
Anonymous
آشنایی با این حکایتها، درک اسطورهها و افسانههای کهن و آگاهی از این نکته که زندگی در واقع تکرار همانهاست و حیات تقلیدی از آنها
Anonymous
هر چه با این اسطورهها و افسانهها بیشتر خو بگیریم و به آنچه پشت آنهاست ایمان داشته باشیم بیشتر و عمیقتر دچارشان میشویم. اصلاً ما برای این به داستانهای قدیمی افسانه میگوییم که قرار است تقدیر ما را رقم بزنند.
Anonymous
در واقع مثل همیشه خطر کسانی بودند که سکوت میکردند و منتظر فرصت مناسب میماندند.
Anonymous
آن روزها گمان میکردم که من، در زمانی که هیچکس نمیبیندم، بیش از هر زمان دیگری تبدیل به من میشوم. این اولینباری بود که این فکر در من شکل میگرفت، یا بهتر بگویم، این نخستینباری بود که این اندیشه را در خودم کشف میکردم. اگر هیچکس کنار شما نباشد، کسی نبیندتان، آن وقت خود واقعی شما، آن شمای دوم که همواره در پشت شمای اول پنهان است، آشکار میشود و دست به کارهایی میزند که بسیار خوشایندتان است. اما اگر در آن نزدیکیها فردی حاضر باشد، مثلاً پدرتان شما را زیر نظر گرفته باشد، شمای دوم جوری پشتِ شمای اول پنهان میشود که حتا خودتان هم از دیدنش عاجز میشوید.
Anonymous
مراد که دنبال ساختوساز در ایران بود و فروش تجهیزات مخصوصِ سونداژ و حفاری و غیره به این کشور نفتخیز، اختلاف میان ایران و غرب را فرصتی عالی میدانست. شاید هم حق با او بود، اما من میترسیدم که اگر ما هم مثل بسیاری دیگر از شرکتهای تُرک تحریم علیه ایران را رعایت نکنیم و با شرکتها یا دولت ایران به تجارت بپردازیم قطعاً مأموران سیا و دیگر جاسوسان غربی ردمان را خواهند زد و.
moonajaat
حجم
۳۳۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۹۵ صفحه
حجم
۳۳۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۹۵ صفحه
قیمت:
۶۶,۰۰۰
۳۳,۰۰۰۵۰%
تومان