بریدههایی از کتاب به من گفتند تنها بیا
۳٫۷
(۹۵)
جواب داد: «هر مسلمانی که از آزادی بیان ما شکایت دارد یا هرکسی که از کارتنها و ارزشهای ما رنجیده، متعلق به اینجا نیست و باید اینجا را ترک کند.»
bookman:)
متوجه شدیم قبل از انتشار کارتنهای حضرت محمد، جیلندپستن مانع چاپ یک سری کارتن شده که تصویر ناخوشایندی از مسیح نمایش میداده. تصمیمگیران جیلندپستن بر این باور بودند که این طراحیها احساسات خوانندگان را برمیانگیزد.
این را برای مهمانان دیگر مناظره را تعریف کردم. دوپفنر گفت هرگز چنین چیزی نشنیده و اگر چنین ادعایی صحت داشته باشد، واقعاً افتضاح است. همان موقع بود که متوجه شدم بیشتر افراد از حقایق این مباحث اطلاعات چندانی ندارند. بیشتر افراد، سیاستِ یک بام و دو هوایی را در پیش گرفته بودند و علاقهٔ چندانی به شرکت در مباحثات سالم و صادقانه درخصوص اخلاق، آزادی بیان و نفرتپراکنی نداشتند.
bookman:)
در قسمت خانوادگی و زنانهٔ رستوران نقابش را برداشت. صورتش را دیدم، پر از جوش بود، انگار دوران بلوغ را سپری میکرد. بعد متوجه شدم هجدهساله است. صحبت که کردیم، فهمیدم بهشدت شستوشوی مغزی داده شده طوری که دنیا را کاملاً سیاه و سفید میبیند.
bookman:)
منابع جهادیام اغلب استدلال کرده بودند که در جوامع غربی، زندگی مسلمانان کمتر از غربیها اهمیت دارد. برای یک لحظه با خودم فکر کردم شاید حق با آنها باشد، مدرکش هم همین اتفاقاتی است که در زندگی من افتاده. زیادهروی است اگر بگویم آن لحظه با آنها «همدردی» کردم اما حالا خشمشان را احساس میکردم و دیدگاهشان را از زاویهٔ جدید درک میکردم.
bookman:)
هرگز نمیگذاشت گدایی، دستِ خالی درِ خانه را ترک کند؛ همیشه چیزی برای خوردن به او میداد. هربار گدایی میآمد، میرفتم تا با او صحبت کنم. از او سؤالات بیرحمانهای میپرسیدم مثلاً اینکه چرا گدا شده. مادربزرگ خجالتزده میگفت: «چرا نمیگذاری غذایش را بخورد؟» اما من کنجکاو بودم. او به آن گداها فقط غذا نمیداد، بلکه هربار جملهٔ امیدوارکنندهای به آنان میگفت: «همیشه همینطور سخت نمیماند، خدا بزرگ است، اوضاعتان بهتر میشود.»
مجید ناصری
رسواییهای آمریکا این احساس را در من تقویت کرد که غرب و بخصوص ایالات متحده برتری اخلاقی ندارد؛ با افتخار خاک کشور دیگری را اشغال کرده و حالا با مصونیتی که داشت، به قول رهبرانش «در سایه» دست به هر عملی میزند.
شهباز
سونیا اعتقاد داشت، افرادی مثل عبدالحمید اباعود بهخاطر اسلام به دام داعش نمیافتند، بلکه علت اصلی مشکلات خانوادگی و نژادپرستیای است که در اروپا با آن روبهرو میشوند. گفت: «من به او گفتم تو افراد بیگناه زیادی را کشتی. اسلام اجازهٔ چنین کاری را نمیدهد.» چشمان قهوهای تیرهاش را بازتر کرد. «به همین خاطر تصمیم گرفتم به پلیس زنگ بزنم و او را لو بدهم. او مردم بیگناه را کشته بود و میخواست باز هم بکشد.»
ب. قاسمی
پدربزرگ گهگاه به دیدار ما میآمد و داستان مبارزههایش با استعمارگران فرانسوی را تعریف میکرد. یک بار به من گفت، قدرتمندترین افراد آنهایی بودند که قادر به خواندن و نوشتن بودند، چون آنها بودند که میتوانستند وقایع را برای دنیا روشن کنند و تاریخ را بنویسند. میگفت میترسد که دنیا تنها گزارشهای استعمارگران فرانسه را دریافت کند و روایتهای افرادی همچون او به دست فراموشی سپرده شود.
soleimannejad.ir
یک روز بعدازظهر من و هِشام رفتیم بستنی بخوریم، بستنیفروشی دور نبود، حوالی هولتزهوزنپارک نزدیک خانه. در راه برگشت، یک خودرو با چهار سرنشین آلمانی نزدیک ما شد، فریاد زدند: «کولیها! میکُشیمتان. کولیها!»
f.m
دربارهٔ نویسنده
سعاد مخنت خبرنگار امنیت ملی در واشنگتنپست است و برای نیویورکتایمز و خبرگزاریهای دیگر گزارشاتی با موضوع تروریسم تهیه میکند. وی در نگارش سه کتاب با نویسندگان دیگر همکاری داشته است و مجمع جهانی اقتصاد نام او را در لیست رهبران جوان جهانی قرار داده است. او موفق به کسب کمکهزینهٔ تحصیلی نیمان در دانشگاه هاروارد و همچنین کمکهزینهٔ تحصیلی مدرسهٔ جان هاپکینز در رشتهٔ مطالعات پیشرفتهٔ بینالملل و مرکز ژنو برای پلیس امنیت شده است.
y_k
اگر فقط یک چیز را بهخوبی آموخته باشم، این است: شیون مادران بر پیکر کشتهشدهٔ فرزندان در همه جای دنیا یکسان است، فرقی نمیکند سیاه باشند یا سفید یا رنگین پوست؛ مسلمان باشند یا یهودی یا مسیحی؛ شیعه یا سنی.
همه در یک زمین دفن خواهیم شد.
y_k
اگر رهبران خاورمیانه متحد شوند و آتش تعارضات بیمعنی فرقهگرایی را خاموش کنند، نسل بعد این کشورها این شانس را دارد، که به جای گلوگه و بمب انداختن، فرار از خانه و زندگی در اردوگاه پناهجویان یا در خیابان، تاریخ، پزشکی و ریاضیات بیاموزد.
y_k
منفعتطلبان، ایدئولوژی خودشان را به نام اسلام تبلیغ میکنند و این بهشدت خطرناک است. اگر کسی برای تفسیر صحیح مذهب اقدام کند، هیچکس قادر نیست از آن برای پیشبرد مقاصد خود استفاده کند.
y_k
اخیراً برای حج عمره به مکه رفته بودم، لزومی نداشت خانمها در حین زیارت صورتشان را بپوشانند و از آقایان جدا نبودند. چطور خانمها را مجبور به پوشاندن صورتشان و جداشدن از مردها میکنیم، درحالیکه در مقدسترین مکان اسلام این اتفاق نمیافتد؟ منفعتطلبان، ایدئولوژی خودشان را به نام اسلام تبلیغ میکنند و این بهشدت خطرناک است. اگر کسی برای تفسیر صحیح مذهب اقدام کند، هیچکس قادر نیست از آن برای پیشبرد مقاصد خود استفاده کند.
y_k
آیا به راستی دموکراسی همان چیزی بود که انتظارش را داشتیم، یا اینکه دقیقاً در جهت مخالف ارتقای ارزشهایی که عزیزشان میدانستیم، گام برداشتیم: تساوی زن و مرد، حقوق اقلیت برای بقا و پیشرفت. ما امروز با آزادی بیان، آزادی اندیشه و آزادی عمل، هر اعتقادی را که میخواهیم انتخاب میکنیم؟ به جای بحث در مورد سیستم رأیگیری بهتر است به ارزشهای جهانی وفادار بمانیم.
به نظر میرسید جهان اسلام و جوامع مسلمانان کمی دیر به گفتمان عدالت و بیعدالتی بر اساس دین پرداختند. مذهب، مردم را افراطی نمیکند؛ مردم، مذهب را افراطی میکنند.
y_k
زمان حملات ۱۱ سپتامبر دنیا را گشته بودم، تا جواب سؤالاتم را پیدا کنم. امیدوار بودم آگاهی و ادراک، مردم را به جلوگیری از گسترش نفرت و قتل سوق دهد.
اما بعضی از غربیها متوجه خطر نشدند و برای همهٔ دنیا یک نسخهٔ استاندارد پیچیدند؛ تو گویی راه ما مسیر درست است، تنها مسیر است. این بهانهٔ خوبی به دست داعش داد. در همین حین، در قلب دموکراسی ما، زندانهای مخفی، شکنجهها و نظارتهای گسترهٔ دولت، همهٔ ارزشهایی را نقض کرد که خودمان در دموکراسی تعریف کرده بودیم. دولتهای ما پیامد تجاوزهایشان را ندیدند.
y_k
چرا اینقدر از ما متنفر هستند؟ این سؤالی است که همیشه انگیزهٔ من برای حرکت بود و در هر کشوری در گوشم صدا میکرد. از زمان حملات ۱۱ سپتامبر دنیا را گشته بودم، تا جواب سؤالاتم را پیدا کنم. امیدوار بودم آگاهی و ادراک، مردم را به جلوگیری از گسترش نفرت و قتل سوق دهد.
اما بعضی از غربیها متوجه خطر نشدند و برای همهٔ دنیا یک نسخهٔ استاندارد پیچیدند؛ تو گویی راه ما مسیر درست است، تنها مسیر است. این بهانهٔ خوبی به دست داعش داد.
y_k
یاد روزهایی افتادم که با مادربزرگ و پدربزرگ در پلهها مینشستیم و پدربزرگ از گذشتهاش برایمان تعریف میکرد و حسرت میخورد که خواندن و نوشتن نمیداند. میگفت قصهگوها افراد قدرتمندی هستند. دنیا را تفسیر میکنند. تاریخ را مینویسند.
y_k
او کن و سلچوک را کشته بود، دو دوست از دو مذهب متفاوت، که زندگی و دوستیشان مُهر باطلی بود بر تمام روایتهایی که اصرار میکرد سنی و شیعه نمیتوانند با صلح و دوستی کنار هم زندگی کنند.
y_k
زیبل را که در این حال میدیدم، احساس خشم و گناه میکردم. خشم، چون به نظر میرسید رنجهای پانزده سال گذشته برایمان درس عبرت نشده بود. گناه، چون بخشی از وظیفهٔ من بهعنوان یک خبرنگار آگاهیدادن به مردم بود تا بتوانند با خشونت مبارزه کنند و نژادپرستی را از بین ببرنند؛ اما حالا میدیدم من و روزنامهنگاران دیگر چندان موفق عمل نکرده بودیم. این ضارب را نمایندهٔ همه کسانی میدیدم که با آنها مصاحبه کرده بودم، کسانی که میکشتند، چون ایدئولوژی نفرت را در ذهنهای بیمارشان پرورش داده بودند، تا بهانهای برای گرفتن جان انسانها داشته باشند.
y_k
حجم
۴۲۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۸ صفحه
حجم
۴۲۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۸ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان