بریدههایی از کتاب به من گفتند تنها بیا
۳٫۷
(۹۵)
شاید میخواستم به نوعی خودم را آرام کنم. این رفتارم را به نگرانی برای اقوامم، بخصوص کن نسبت دادم. آخرین گزارش، کشتهشدن هشت نفر را تأیید میکرد. به حسن زنگ زدم، گفت هنوز خبری از کن نشده. گفتم: «سعی کنید آرامشتان را حفظ کنید.» اما صدایش بینهایت خسته و نگران بود.
f.m
در مسیر مدام حنان تماس میگرفت و اخبار جدیدتر را تعریف میکرد. یکی از پسرهای پسرخالهام، کنِ چهاردهساله، گم شده بود. به پدرش، حسن، زنگ زدم و پرسیدم چه اتفاقی افتاده.
حسن گفت: «با دوستش رفته بود مرکز خرید، حالا هرچه تماس میگیریم، خبری ازش نیست.»
f.m
با این همه باز هم بعضی همسایهها به بچههایشان اجازه نمیدادند با ما بازی کنند. یکی از دلایلشان این بود که پدر و مادر من از ردهٔ کارگران یقهآبی بودند، بعضی از آنها خواهر بزرگترم را بهدلیل معلولیتش مسخره میکردند و دیگران هم میگفتند به لحاظ فرهنگی عقبمانده هستیم.
همسایهها بیش از چند بار با معلم مدرسهٔ ابتدایی حنان صحبت کرده بودند و از او خواسته بودند که او را از مدرسه اخراج کند چون او با فرهنگ آنها تطابق ندارد. بچههای مهاجران، اغلب مجبور بودند یک کلاس را تکرار کنند. میگفتند به اندازهٔ کافی در نوشتن آلمانی مهارت ندارند؛ البته علت اصلی چیز دیگری بود، نژادپرستی.
f.m
اما داستان «کارتنهای حضرت محمد» به این سادگیها به پایان نرسید. برای تألیف یک کتاب دیگر به نام فرزندان جهاد، من و نویسندهٔ دیگر کتاب به دانمارک رفتیم تا چند و چون ماجرا را بررسی کنیم. متوجه شدیم قبل از انتشار کارتنهای حضرت محمد، جیلندپستن مانع چاپ یک سری کارتن شده که تصویر ناخوشایندی از مسیح نمایش میداده. تصمیمگیران جیلندپستن بر این باور بودند که این طراحیها احساسات خوانندگان را برمیانگیزد.
این را برای مهمانان دیگر مناظره را تعریف کردم. دوپفنر گفت هرگز چنین چیزی نشنیده و اگر چنین ادعایی صحت داشته باشد، واقعاً افتضاح است. همان موقع بود که متوجه شدم بیشتر افراد از حقایق این مباحث اطلاعات چندانی ندارند. بیشتر افراد، سیاستِ یک بام و دو هوایی را در پیش گرفته بودند و علاقهٔ چندانی به شرکت در مباحثات سالم و صادقانه درخصوص اخلاق، آزادی بیان و نفرتپراکنی نداشتند. به نظر میرسید این افراد آگاه نیستند که اروپا با ادامهٔ این وضع، هر روز جوانان بیشتری را به آغوش افراطیگری میفرستد، همانهایی که میگفتند غرب مقابل اسلام ایستاده است.
y_k
برای خبرنگارشدن، گاهی وقتها کافی است فقط یک رستوران مناسب را برای خوردن چای انتخاب کنید.
y_k
نمیخواستم مثل آن دسته از کارشناسان امور خارجه باشم که در رفاه کامل در آلمان زندگی میکنند، اما شبانهروز در برنامههای تلویزیونی حضور دارند و مسائل روز در سراسر جهان را تحلیل میکنند، بی آنکه جرئت لمسکردن آن مسائل از نزدیک را داشته باشند.
ambranov
پرسیدم چه چیزی او را ترغیب کرده به گروه بپیوندد. گفت که در شرایطی بزرگ شده که او را از دورویی دولتهای غربی منزجر کرده است. گفت که آنها همیشه از اهمیت حقوق بشر و آزادی مذهبی سخن میگویند، درحالیکه مسلمانان را در ردهٔ شهروندان درجهدو قرار میدهند.
ambranov
سالهای زیادی هدف اصلی من آزادی فلسطین بود، هنوز هم هدف اصلی من همین است. اما بسیاری از احزابی که برای این هدف مبارزه میکنند، ضعیف و فاسد شدند، درست مثل بسیاری از رهبران منطقهٔ ما.
شهریار
مهم نیست که افراد در چه جایگاهی قرار دارند، اگر به اشتباه به این موقعیت رسیدهاند، دیگران نباید ساکت بمانند.
شهریار
مادربزرگ همیشه میگفت: «در اسلام، هرگز زنان را دست کم نگیر.»
شهریار
داد میزد: «چرا نوهٔ من را کتک زدی؟» من
کاربر ۱۱۸۲۶۵۳
پرسیدم: «دیویدیها را میفروشید؟»
گفت: «نه نه، رایگان پخش میکنیم.» هزینهها از طریق کمکهای شخصی تأمین میشود، اما نگفت چه افرادی مشارکت میکنند.
bookman:)
«همیشه همینطور سخت نمیماند، خدا بزرگ است، اوضاعتان بهتر میشود.
مجید ناصری
از ابوابراهیم پرسیدم دشمنانشان چه کسانی هستند. جواب داد: «اول، شیعهها. دوم، آمریکاییها. سوم، هر جای جهان که اسلام را تهدید کند.»
ف_حسنپوردکان
او اعتقاد داشت یورش آمریکا به عراق درها را برای اثرگذاری هرچه بیشتر ایران در منطقه باز کرده است. همین مسئله، انگیزهٔ جوانان زرقا و مناطق دیگر شده بود تا به مبارزات جهادی بپیوندند. برای بسیاری از سنیها، قدرتگرفتن شیعه در منطقه و دخالتهای غرب به یک اندازه ناراحتکننده و ظالمانه بود.
ف_حسنپوردکان
من از شما میپرسم، چطور کسی که یک کیلوگرم مواد منفجره در غرب منفجر میکند، تروریست است؛ اما کسی که میلیونها تُن در شهرهای عربی و اسلامی منفجر کند، تروریست محسوب نمیشود؟»
ف_حسنپوردکان
امنیت، اولویت اول است.
ف_حسنپوردکان
«سَلَفیگری» از عبارت عربی السلف الصالح ریشه گرفته که عموماً «پیشگامان درستکار» ترجمه میشود و به سه نسل اول مسلمانان اشاره دارد. به اعتقاد آنها، تنها این سه نسل به اسلام «ناب» التزام داشتند. در معنای رایج، سَلَفیها افرادی هستند که تنها قرآن، سنت و سیرهٔ این پیروان را بهعنوان راه درست عمل به اسلام قبول دارند.
ف_حسنپوردکان
«غربیها آخرین کسانی هستند که میتوانند در مورد حقوق بشر حرف بزنند. نگاه کن با من و بقیه چه کردند. آنها مسئولیت عواقب کارهایشان را نمیپذیرند. استاد اتهامزنی و انتقاد هستند اما به خودشان نگاه نمیکنند و مسئولیت خود را در قبال نقض حقوق بشر به عهده نمیگیرند.»
ف_حسنپوردکان
میخواهند خاورمیانه را تکهتکه کنند و به ایران تقدیم کنند.»
ف_حسنپوردکان
حجم
۴۲۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۸ صفحه
حجم
۴۲۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۸ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان