بریدههایی از کتاب یادگاران: حسن طهرانی مقدم
۴٫۵
(۳۳)
«حسن باید با همان فرهنگ دفاع مقدس و به دور از بوروکراسی بایستم و کار را شروع کنیم.» حسن یک مرتبه به راننده گفت «نگهدار.» پیاده شدند و باقر را بغل کرد. گفت «باقر مردانه مثل روزهای جبهه و جنگ؟» باقر گفت «آره.» به هم قول دادند و دوباره همدیگر را بغل کردند.
م.ا
میگفت کشورهای جهان اسلام باید قابلیت تولید موشک پیدا کنند. برای همین ایدهاش را در سه نکته خلاصه کرد.
۱. در فضای بسته مثل یک کارگاه کوچک هم میشود کار کرد. احتیاج به کارخانه نداریم و فنآوری ساخت نباید پیچیده باشد.
۲. در زیر پله و با وسایل آشپزخانه هم میتوان سوخت درست کرد.
۳. باید هزینه ساخت موشک را پایین بیاوریم.
م.ا
حسن پیشنهاد داد تا دعای توسل بخوانند. بعد به فارسی شروع به خواندن دعا کرد «خدایا ما نمیخواهیم مردم عراق را بکشیم. ما میخواهیم نظامیان را از بین ببریم که هم ما وهم عراقیها را میکشند. خدایا این موشک را به باشگاه افسران بزن.» چند دقیقه بعد از شلیک رادیو بیبیسی خبر اصابت موشک به باشگاه افسران بغداد را پخش کرد.
م.ا
بار امانتی که شهدا رو دوش ما گذاشتن باید به سرمنزل مقصود برسونیم. من به همه تون ایمان دارم و مطمُنم که انتخاب درستی کردم.
م.ا
وقتی تحریمها و محدودیتها برای ساخت موشکهای دوربرد زیاد شد. حاج حسن هم بیکار ننشست حسابی تلاش کرد تا ارتباطش با فناوری و دانش روز دنیا قطع نشود.
م.ا
برایش فرقی نمیکرد در کجای سلسله مراتب سازمانی باشد. در عملیات مرصاد که آخر جنگ بود، مثل روزهای اول جنگ دوباره شد خمپارهانداز.
م.ا
کارشناسان موشکی لیبی به دستور قذافی چند قطعه حساس از موشکها را از کار انداخته بودند و خودشان هم رفته بودند سفارتشان. حسن به کمک نیروهایش هفده روزه سایت موشکی را آماده عملیات کردند. گروه لیبییایی باور نمیکردند میگفتند «امکان ندارد شما موشکها را تعمیر کرده باشید حتما از یک کشور دیگری کمکتان کردند.»
م.ا
شب و روزش شده بود سر و سامان دادن به اوضاع توپخانه، تربیت نیروی متخص، تعمیر و تجهیز توپخانه و.... میگفت «قلبم به درد میآید که ولی فقیه ما دستش مقابل صدام خالی باشد. ما باید دستش را پر کنیم.»
میثم
دائم الوضو بود. موقع اذان خیلیها میرفتند وضو بگیرند ولی حسن اذان و اقامهاش را میگفت و نمازش را شروع میکرد. میگفت «حیف زمین خدا نیست که آدم بدون وضو روش راه بره.»
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
نصرت الهی یعنی اینکه اگه یک غیر مسلمون بیست بار باید دستگاهی رو تست کنه تا ایرادش رو پیدا کنه برای ما که بچه شیعه هستیم دومین بار اون ایراد معلوم میشه.»
rainy day
"ما با شهدا زندهایم تا با شهدا محشور بشیم. اگر ما نسبت به ایشون غریب باشیم اون ور هم حتماً غریبیم. با اینها باش تا با اینها محشور بشی.
rainy day
بر من لباس نوکریام را کفن کنید
نوکر، بهشت هم برود باز نوکر است
rainy day
حسن و برادر کوچکترشان علی هم عضو همان گروه بودند. گروه سرودی که روز ۱۲ بهمن ۵۷ سرود خمینی ای امام را خواند.
کاربر 401
حجم
۱۱۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۰۱ صفحه
حجم
۱۱۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۰۱ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
۱۰,۰۰۰۵۰%
تومان