![کتاب نغمه هایی از پشت دیوار اثر آرش رمضانی کتاب نغمه هایی از پشت دیوار اثر آرش رمضانی](https://img.taaghche.com/frontCover/55779.jpg?w=200)
بریدههایی از کتاب نغمه هایی از پشت دیوار
۴٫۳
(۴)
از خودم میپرسم اگر قربانی چیزی میگفت، چه میگفت؟ اگر من جای او بودم چه میگفتم؟! حق دارد! تجربه او گفتنی نیست. تجربه او با کلمات بیان نمیشود. او، مرگ، این بزرگترین ترس هستی را چشیده است. نه! او مرگ را نچشیده است، او مرگ را زندگی کرده است. کسی که مرگ را زندگی کند چیزی برای گفتن ندارد.
نسرین نیکبخت
صباغ شکل مجسمِ مافیای درنده مواد بود. صباغ، کارگردان بود. کارگردانی که سکانسهای آخر فیلم «مرثیهای برای یک رویا» را برای صدها نفر رقم زده بود. او از هیچ چیز پشیمان نبود اصلا تصوری از زندگی دیگران، سرنوشتشان و آیندهشان نداشت.
فلسفه و دلیل پایهای خلق زندان این است که کسانی چون صباغ را محبوس و محدود سازد. اما زندان، بهشتِ اوست و جهنم آنان که پشیمان و اصلاحپذیرند. زندان نیز چون بسیاری دیگر از مخلوقات بشر، درست برخلاف هدف خلقاش عمل میکند و شکارچیانِ بیرون، شکارچیانِ درون هم هستند و آنان که در زندان بزرگ، قربانیاند در زندان کوچک هم قربانی میشوند.
نسرین نیکبخت
رحیم خودش را خرج میکرد خرج دیگران.
نسرین نیکبخت
آهان، بابام. اونم جزء همه بود دیگه، زور میگفت، تنها کسی که فقط زور میشنید ننهم بود. زور نمیگفت. بعد فهمیدم پشت پردهٔ همه خونهها یکی هست که فقط زور میشنوه. اونم ننهٔ خونهس. ولی نه! بعضی ننههام زور میگفتن ولی فقط به دخترای خودشون نه کسی دیگه.
نسرین نیکبخت
تواضعفروشی و ادب افراطی قاسم نشانی از سرکوب گستردهٔ بخش تاریکی از رواناش داشت! آن بخش تاریک بعد از سرکوب شدن و نادیده گرفته شدن، به آن صورت بروز کرده بود! به صورت اقدام در فلاسک چایِ هماتاقیها. پس از آنکه تحت فشار و تحت نظر واقع شده بود، این سازوکارِ ناخودآگاه به صورت شب ادراری خودش را نشان داده بود.
نسرین نیکبخت
آنها محسنِ "ابد و یک روز" بودند. قهرمان. قهرمانی که فرصت ظهور ندیده بود. قهرمانی که قیامش به خون کشیده شده بود. قهرمانی که در روزگاری غلط در جایی غلط متولد شده بود. قهرمانی که باخته بود اما معترض بود. از پنجره اتاق، هواخوری بند را نگاه میکردم. زندان پر از محسن بود.
نسرین نیکبخت
وقتی به محسن نگاه میکردند انگار به خودشان نگاه میکردند وقتی با محسن گریه میکردند، برای خودشان گریه میکردند. محسن آینهای در برابرشان گرفت، آینهای که بذر سرخوردهٔ قهرمانیشان را صدا میزد. قهرمانی پرخطا اما بیدار، قهرمانی شکستخورده اما معترض. قهرمانی بازنده اما لجوج.
نسرین نیکبخت
گفتم: "ببینید! همه ما یک زندانبان درونمون داریم! زندانبانِ زورگویی که میخواد از هر پیشرفت و خودیابی ما جلوگیری کنه ما باید زندانبانِ درونمون رو رام کنیم. بهش یادآوری کنیم که تو فقط باید وظیفهتو انجام بدی نه بیشتر. باید بهش یادآوری کنیم فقط زندانبان ماست، نه ارباب ما، نه صاحب ما. آقای نادعلیزاده مرد خوب و وظیفهشناسیه اما باید با دقت بیشتری عمل کنه و بندهٔ هوای نفسش نشه. این شامل همهمون میشه"
نسرین نیکبخت
هرچی آدمیزاد محرومتر باشه چشمش مریضتره، روحش مریضتره، شما ببین همین نون که فراوونه اگه از فردا بگن نخور، چکار میکنی؟ جون میدی تا بدستش بیاری! همین مواد اصلا. همین وامونده رو هی گفتن نرین سراغش نرین سراغش، مام رفتیم سراغش"
نسرین نیکبخت
ده هفته طول کشید تا مضرات طرح گداپرورانه و مهرورزانه جبران شود و شاخصههای تعادل از حالت اضطراری خارج شوند و چه دقیق گفت مارکس که نقطه تمایز انسان از حیوان، "کار" است.
نسرین نیکبخت
حجم
۱۳۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۰۶ صفحه
حجم
۱۳۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۰۶ صفحه
قیمت:
۵۸,۵۰۰
تومان