بریده‌هایی از کتاب خودت باش دختر (خلاصه کتاب)

«من قوی هستم، من باهوشم، من شجاعم» آنقدر تکرارش کنید تا تبدیل به حقیقت شود.

چرا قول‌هایی که به خومان می‌دهیم هیچ اهمیتی ندارد؟ اگر بهترین دوستتان به شما بگوید که خیلی دوست دارم ببینمت اما این برنامه تلویزیونی از تو مهمتر است چه حسی پیدا می‌کنید

من یک دوست دارم که هر وقت با او هستم آنقدر می‌خندم که گونه‌ام درد می‌گیرد. فرقی هم ندارد حیاط خانه اوست یا پارکینگ وال‌مارت، همه جا برای ما مانند سواحل هاوایی است چون ما از زندگی لذت می‌بریم.

جامعه به ما می‌گوید یا باید بهترین باشی یا باید شکست را بپذیری، در حالی که اینطور نیست.

به کارم معتادم. این جمله را با همان خجالتی می‌گویم که اگر به چیز دیگری معتاد بودم می‌گفتم. معتاد بودن به معنای رها کردن همه چیز و اهمیت دادن فقط به یک چیز است. به نظر وحشتناک است که شما همه چیز را فدای کارتان کنید. من اینگونه‌ام شاید به این خاطر که الان که این را می‌نویسم ساعت ۵: ۳۰ صبح است. شاید این اعتیاد به این دلیل است که من عاشق شغلم هستم و بهترین همکاران دنیا را دارم و وقتی می‌بینم که برای اجرا شدن رویاهای من چقدر تلاش می‌کنند، به شدت تحت تاثیر قرار می‌گیرم.

نباید بگذاریم شکست‌ها مانع حرکت ما شوند.

حواسم به قول‌هایی که به خودم دادم است:

دختر جان خودت باش. خودت را فدا نکن، بیش از حد از خودت کار نکش، دست از مرور کردن گذشته بردار و کارهای امروز را به فردا نینداز. دیروز را فراموش کن. امروز یک روز جدید است. خودت باش دختر جان.

هنگام انجام هر کاری رویاپردازی کنید. موقع ورزش کردن خودتان را ببینید که یک هیکل عالی دارید، هر لباسی که دوست دارید می‌پوشید و حتی آموزش هم می‌دهید. این تصورات انگیزه و قدرت شما را بیشتر می‌کند.

از فردا شروع می‌کنم