تنها تاریخی که در ایران ثابت است تاریخ مصرف کالاهاست
Akbar Aghaii
نگاه به پشت سر و مرثیه خواندن بر روزگار از دست شده همیشه برای بشر جذاب بوده است. گذشته فارغ از دور و نزدیک یا مستند و خیالی، نوعی جادو در خود دارد، جادوی جاودانگی و بیدردی، چرا که زخم و رنج پس از سپری شدن مدت مدیدی از مرارت تنها تبدیل به بازخوانی خاطرات با «زهر» خنثی شده میشوند که در قالب یک قاب عکس خندان خوشچهره یا چینی و نقره و عمارت خودنمایی میکند و هرگز برای کسی ملموس نیست که صاحب عکس اندک زمانی قبل و بعد از برداشتن عکس چگونه در راههای ناهموار پایش پیچ خورده یا امنیهچیها چگونه برایش پاپوش دوختهاند و برای یک غذای حاضری ساده که امروز دست سیفالله هم بدهی قهر میکند، رنج دوران برده است.
Afsaneh Habibi
شوهر شیرهای از برکت کارت به کارتهای اولاد رنگ و رو گرفته، کت و شلوار مارک بر تن، از گذشتهٔ پر افتخار خود و اجدادش در پای منقل ناصرالدین شاه حکایتها داشت. ف شهرنشین شد و سفارش غذای رستوران و سفر دریایی و هوایی برایش امری بدیهی گشت، اما این روزها ناراضیتر از آن روزهاست. از اینکه بیحساب و کتاب خانه ساختهاند و باغ و باغچهها را ویران کردهاند و شهرها پر از ماشین است و آدم ناکارمد چپاندهاند توی ادارات!! حالا او از خانم ف به مادام جین فوندا تبدیل شده است. نمیدانم، شاید نوعی سندرمِ از درخت بالا رفتن به مرارت و بر شاخه نشستن و بن بریدن بر خلق الله حاکم شده است.
Afsaneh Habibi