بریدههایی از کتاب عقاید یک دلقک
۳٫۴
(۴۶۹)
اگر من هنوز شهامتی داشتم و هنوز معتقد بودم در این جهان کاری از دست انسان برمیآید، میدانی چه میکردم؟» گفتم: «نه.» درکوم دوباره سرخ شد و گفت: «انجمنی تأسیس میکردم برای مراقبت از بچههای ثروتمندان. آن احمقها اصطلاح "ضداجتماع" را فقط برای فقرا به کار میبرند.»
Aminam
دلم میخواست برای آن دخترها دستی تکان بدهم، ولی منصرف شدم. وقتی آدم سوار چنین ماشین مسخرهای است، نمیتواند حتی برای دخترها دست تکان بدهد، چون همهچیز باعث سوءتفاهم میشود
Aminam
دلم بدجوری سیگار میخواست، ولی جرئت نمیکردم از پاکت او که روی میز بود سیگاری بردارم. هروقت دیگری بود، حتمآ این کار را میکردم.
Aminam
بنابر تجربیات بنده، کاتولیکها مطلقآ از تشخیص ظرایف عاجزند.
Aminam
سرنوشت بن این است که کسی سرنوشتش را باور نکند.
Aminam
از دوران مدرسهٔ شبانهروزی با بوی کلم آشنایی داشتم. یکی از پدران روحانی آنجا برایمان توضیح داده بود که کلم خاصیت دافعالشهوت دارد.
Aminam
همچنانکه تا همین اواخر نمیدانستم شراب سفید را سرد و شراب قرمز را ولرم سِرو میکنند.
Aminam
بیدرنگ نشستم و نامهای طولانی برایش نوشتم. بعد از صبحانه هم یکی دیگر. در روزهای بعد هم مدام برایش نامه مینوشتم و همه را هم به نشانی فردبویل در بن میفرستادم. ولی هرگز پاسخی نیامد.
Aminam
همیشه فکر میکردم رفتن به شکار برای روحانیون کاتولیک حرام است.
Aminam
وقتی داشتم تختهگاز از خیابان کوبلنتس پایین میرفتم، دنبال یکی از آن ماشینهای جماعت وزیر و وکیل بودم تا بهش خط بیندازم. ماشین مامان رینگهای برجستهای داشت که با آن میشد به ماشینهای دیگر خط انداخت.
ولی صبح به آن زودی هیچ وزیری توی خیابان نبود.
غربت نشین
وقتی یک دلقک به پنجاه سالگی نزدیک میشود، دو راه بیشتر پیش رویش نیست: یا کاخنشینی یا کوخنشینی.
Mähi
آدمی که از بیرون به زندگی کسی نگاه میکند ــ البته همهٔ آدمهای این دنیا از بیرون همدیگر را میبینند ــ وضع او را همیشه بهتر یا بدتر از چیزی میپندارد که واقعآ هست، خواه پای بدبختی در میان باشد یا خوشبختی
Aso
بعد ناگهان زد زیر گریه. پرسیدم چرا گریه میکند و او نجوا کرد: «خدای من، من ناسلامتی کاتولیک هستم. خودت که میدانی.» گفتم هر دختر دیگری هم که بود، پروتستان یا بیدین، باز هم گریه میکرد. بعد اضافه کردم تازه علت این گریه را هم میدانم. پرسان نگاهم کرد.
گفتم: «چون آن چیزی که بهش میگویند معصومیت واقعآ وجود دارد.» او باز هم گریه میکرد و من نپرسیدم چرا. علتش را میدانستم: چندسالی میشد که با این گروه دختران دمخور بود. آنها همراه با هم به مراسم مذهبی میرفتند و دربارهٔ مریم عذرا با هم حرف میزدند. حالا او فکر میکرد خائن و پیمانشکن است. میتوانستم تصور کنم چقدر برایش سخت است.
آرمین مترجم
چه دشوار است اعتقاد به دینی که مدعی رستاخیز جسم و حیات ابدی است.
آرمین مترجم
فحشا اَشکال شناخته و غریبی دارد که فحشای معمول در قیاس با آن کسب وکاری حلال به شمار میرود: فواحش دستکم در ازای پول یک چیزی به آدم عرضه میکنند.
Hossein Shokhmgar
اگر پیشتر بروم و بگویم عادتهای خصوصی ناپسندی مثل خواندن روزنامهٔ عصر، کشیدن سیگار و بازی منچ هم دارم، دیگر فکر میکند کلاهبردارم.
سينا
اگر در این کتابهای مذهبی تعبیر «میل به زن» را میآوردند ــ گرچه آن هم چیز مزخرفی است ــ باز بهمراتب بهتر از «خواهشهای جسمانی» میبود. من غیر از مغازهٔ قصابی چیز جسمانی دیگری نمیشناسم و تازه آن هم کاملا جسمانی نیست.
Reyhaneh JoOoOn
ولی تمام این جماعت آدمیزاد را موجودی چندهمسری میدانند (برای همین است که اینطور سفت وسخت از تکهمسری دفاع میکنند).
Reyhaneh JoOoOn
دختربچهها دستکم همیشه این شانس را دارند که «شیرین» به نظر برسند و از خوشرفتاری دیگران بهرهمند شوند. اما پسربچهها ــ اگر پدر و مادرشان آن حوالی نباشند ــ تا تکان میخورند، کسی بهشان چشمغره میرود.
Loading
آدمی که از بیرون به زندگی کسی نگاه میکند ــ البته همهٔ آدمهای این دنیا از بیرون همدیگر را میبینند ــ وضع او را همیشه بهتر یا بدتر از چیزی میپندارد که واقعآ هست، خواه پای بدبختی در میان باشد یا خوشبختی، شکست عشقی یا «افول هنری»
ElnAz
حجم
۳۱۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
حجم
۳۱۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
قیمت:
۷۵,۰۰۰
۵۲,۵۰۰۳۰%
تومان