بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب طرز تهیه خوراک فرشته | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب طرز تهیه خوراک فرشته اثر پویا منشی‌زاده

بریده‌هایی از کتاب طرز تهیه خوراک فرشته

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۲از ۱۳ رأی
۴٫۲
(۱۳)
چندبار الو گفت و انگار که شنیدن سکوت برایش روال باشد، قطع کرد. درست مثل آن اواخر که روال شده بود بی‌خداحافظی قطع کند؛ روال شده بود «دوستت دارم» ها را باور نکند؛ روال شده بود از تنهایی دَرَم بیاورد و خودش از تنهایی درنیاید. روالْ زهر رابطه‌هاست.
Aida
به این فکر می‌کنم که هیچ‌وقت نمی‌توانی ببینی که زاینده‌رود توی این سال‌ها چه کشیده. می‌ترسم از این‌که فقط تصویر خودت را توی آب ببینی و هر چه نگاه کنی، نبینی و نفهمی که چه زخم‌هایی زیر جریانِ نازکِ این آب خوابیده‌اند. آب زیر پای‌مان دارد کم‌کم روی عطش زاینده‌رود سرعت می‌گیرد و خاکِ مانده از سال‌ها را با خود می‌شوید و می‌برد.
Aida
تو را مجازات کردند به خاطر قتل غیرعمد، من را هم برای انتخاب غیرعمدم و بچه‌ها را هم برای این‌که غیرعمد فرزندانِ ما هستند. دنیا دنیای مجازات غیرعمدهاست، وگرنه عمدها که بلدند چه‌طور قانون را دور بزنند، بلدند چگونه لابه‌لای کلمات ثقیل دادگاه سرشان گیج نرود، که بلندیِ صداشان چه‌قدر باشد که قاضی بشنود و به گوش بقیه نرسد.
Aida
پسرت آن‌قدر بزرگ شده که دیگر نه نیازی به خم شدنت باشد، نه آب‌نباتت توی دلش جایی باز کند. آن‌قدر بزرگ شده که عاشق شود، عاشقِ یک دختر که پنج سال از او بزرگ‌تر است. شب‌های چهارشنبه می‌رود خانه‌اش که پیانو یاد بگیرد و استعدادش توی این خانهٔ بی‌امکانات هدر نرود. لااقل به من این‌طور می‌گوید. دخترِ حالا پانزده‌ساله‌ات هم دلش با کسی است. می‌دانم که فکر می‌کنی زود است، ولی زود را دیگر من و تو تعریف نمی‌کنیم. دیر و زود را زمانه تعریف می‌کند که توی این مدت، انگار که چشمت را دور دیده باشد، هر چه را در توانش بوده عوض کرده. نمی‌دانم چرا این‌ها را همان موقع به تو نگفتم. که آرامش داشته باشی؟ اتفاقاً باید می‌گفتم که توی همان بند فکرهایت را بکنی و با واقعیت‌ها کنار بیایی.
Aida
این اینترنت لعنتی حق فراموش کردن و فراموش شدن را از آدم‌ها می‌گیرد.
Aida
تردید دارم تعریف کرده باشم که از بس از پدر و مادر و بچه‌های مردم پرستاری کرده‌ام، یادم رفته آدم چه‌طور از خودش مراقبت می‌کند. کاش بهتر می‌گفتم برایت. کاش این‌قدر بخش غم‌ها و بدبختی‌ها را از خبرهایی که برایت می‌آوردم نمی‌بُریدم. کاش دلم نمی‌سوخت و فکرم لال می‌شد که نگوید مگر آن تو چه کاری از دستش برمی‌آید غیر از غصه خوردن...
Aida
«حسن‌آقا، کیک‌یزدی دارید؟» «بله فرشته‌خانوم. زحمت بکشید خودتون از اون گوشه هر چه‌قدر می‌خواید بردارید.» یکی برمی‌دارم و حساب می‌کنم. وقتی برمی‌گردم باز کوچه خالی است و روی زمین سفید چیزی نیست جز جای پای من که مثل زنجیری از خانه تا جلو پایم کشیده شده. کاش چرخی می‌زدم و مثل پارسال برای خودم هدیهٔ تولدی می‌خریدم... نه. شاید باید زود برگردم خانه. مادر تنهاست و عصر جمعه غصه‌اش می‌گیرد.
Aida
نمی‌فهمیدند آدم وقتی گریه می‌کند که دلش آزاد باشد و یک غصه بیاید رویش بنشیند و او بتواند درست‌ودرمان ببیندش و گریه کند. نمی‌دانستند آدم اگر دلش پُرِ غصه باشد، وقتی غصهٔ تازه‌ای رویش آوار شود فقط خفه‌تر می‌شود و صدای گریه‌اش سخت‌تر درمی‌آید.
Aida
می‌گویند شاملو آن موقع که در زندان قصر بوده از توی حیاطِ پُر از دیوارهای بلند، فقط نوک یک کاج را می‌دیده و برایش تنها نشان از بیرونِ زندان بوده و یادآور رهایی. بعدها کاجِ پیرِ پُرغبار از آن‌جا به شعر کاجش آمده.
farnaz Pursmaily
هیچ‌چیز به قساوتِ شیرینیِ خاطره‌ها کامِ آدم را تلخ نمی‌کند
محسن سفیدگر

حجم

۷۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۷ صفحه

حجم

۷۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۷ صفحه

قیمت:
۱۷,۰۰۰
تومان