بریدههایی از کتاب رفته، عزیزم، رفته
۴٫۱
(۱۱۱)
ستوان دویل و رئیس پلیس کوئینسی مانند دزدها عمل میکردند ـهرکدام در ماشین خود و در حالی که چراغهای ماشین خاموش بودند، در تاریکی دور معادن میچرخیدند.
پل گفت: «دعا کنیم که با هم تصادف نکنن.»
Mitra
در سنین پایینتر و بهعنوان فرزند مردی مشروبخوار که قسم میخورد هیچگاه لب به مشروب نمیزند، قسم خوردم که در مقابل مهرهٔ قرمز، سردی خون و تمایل به یکنواختی صدا مقاومت کنم. انتخابی که همیشه معتقد بودم ما را از حیوانات متمایز میکند. یک میمون نمیتواند کنترل کردن اشتهای خود را انتخاب کند، یک انسان میتواند. پدر من در برخی لحظات ترسناک، تبدیل به حیوان میشد. من از اینگونه بودن امتناع کردم.
samira
ما مردم بوستون خشک هستیم و خیلی به اطراف خود اهمیت نمیدهیم، اما برای یک جای پارک آدم نیز میکشیم.
گوتییرز و مولن و چند جانور دیگری که طی روزهای آینده آنها را تعقیب کردیم، این مشکل را نداشتند. هر زمان و هر جایی که میخواستند و برای هر مدتی که دلشان میخواست، پارک دوبل میکردند.
Mitra
حدود دو سال بود که با انجی زندگی میکردم. تا جایی که میدیدم بیشتر از من به پوشش خود اهمیت نمیداد، اما من پیراهنهایی داشتم که بهنظر میرسید نیم ساعت پس از خریدنشان، ماشین از رویشان گذشته، اما او جورابهایی از دوران دبیرستان داشت که هنوز کاملاً نو بهنظر میرسیدند. زنان و لباسهایشان معمولاً من را به این صورت شگفتزده میکردند، اما اینیکی از آن اسراری بود که هیچگاه نتوانسته بودم حل کنم
Mitra
«هیچوقت نمیشه مردم رو شناخت، مگه نه؟ فهمیدن مردم، امکانپذیر نیست. نمیشه درک کرد که چه چیزی باعث میشه کارهایی رو که انجام میدن انجام بدن. نمیشه مثل اونها فکر کرد. اگه روش فکر کردنشون مثل روش فکر کردن تو نباشه اونوقت با عقل جور درنمیآد. درسته؟»
soheil.mrajabi
این سکوت با سکوتهای مراسم تشییعجنازه و شبزندهداریها تفاوت دارد. سکوت مرگ که با خود یک قطعیت نیز به همراه دارد؛ سکوتی است که میدانید باید به آن عادت کنید؛ اما سکوت ناشی از گم شدن یک کودک چیزی نیست که دلتان بخواهد به آن عادت کنید؛ از قبول آن خودداری میکنید و به همین دلیل در مقابلتان فریاد سر میدهد.
سکوت مرگ میگوید، بدرود. سکوت گمشده میگوید، مرا پیدا کن.
soheil.mrajabi
سکوت مرگ میگوید، بدرود. سکوت گمشده میگوید، مرا پیدا کن.
n re
و به این فکر میکنی که خب زندگی من خوبه اما دنیا هنوز واسه خیلی از مردم یه آشغالدونییه. حتی اگه زندگی من خوب باشه، باز هم دنیا هنوز یه جای مزخرف و پر از آدمهای شیطانصفته. میفهمی؟»
من گفتم: «آره، کاملاً میفهمم.»
Zeinab
«مردمی که آزار دادن دیگران رو انتخاب میکنن، نمیتونم درک کنم. منظورم مردمی نیستن که جواب خشونت رو با خشونت میدن. تو این مورد همه به یه اندازه گناهکارن. منظورم مردمی هستن که بدون هیچ انگیزهای بقیه رو آزار میدن. مردمی که از زشتی لذت میبرن. مردمی که دلشون میخواد همه رو غرق در کثافت خودشون کنن.»
Zeinab
«هیچوقت نمیشه مردم رو شناخت، مگه نه؟ فهمیدن مردم، امکانپذیر نیست. نمیشه درک کرد که چه چیزی باعث میشه کارهایی رو که انجام میدن انجام بدن. نمیشه مثل اونها فکر کرد. اگه روش فکر کردنشون مثل روش فکر کردن تو نباشه اونوقت با عقل جور درنمیآد. درسته؟»
Violette
طبق تجربههایی که با زنان داشتم، اگر مدتی با یک زن صمیمی شوید، معمولاً اولین چیزی که در او نادیده خواهید گرفت زیباییاش است. در اصل میدانید که این زیبایی وجود دارد، اما مقدار ظرفیت احساسی شما با توجه به این نکته که میتواند شما را ازخود بیخود کند، کاهش مییابد، آن هم در حالی که از آن لبریز و شگفتزده است
elham1395
«همونطور که میبینین احتمالاً به این دلیل که معادن راههای فرار ناپایانی دارن، اونجا رو انتخاب کردن.»
پل زیر لب گفت: «ناپایان، چه کلمهٔ خوبی.»
Mitra
ریچل میگوید مقیاس سنجش یک شخص، مردن نیست.
یک نفر میپرسد پس مقیاس سنجش یک شخص چیست؟
ریچل میگوید کشتن.
سکوتی در بار حکمفرما میشود و تمام مردان به ریچل خیره میشوند، صدای آرامش با آنچه درون چشمانش دیده میشود، همخوانی دارد، چیزی که اگر کسی از نزدیک به او نگاه کند، میتواند باعث آشفتگیاش شود.
zaynab bayat
انجی چطور میتوانست این کار را انجام دهد، همیشه برای من جالب بود ـدر تماس و دوست بماند، و مردی را که دو سال پیش دور انداخته مجبور کند برایش کاری انجام دهد. من اگر خوششانس بودم میتوانستم به دوستدختر سابقم زنگ بزنم و توستر خود را از او پس بگیرم. شاید لازم باشد که بر روی تکنیکهای جدایی خود کار کنم.
Mitra
مهم نیست که کسی ظاهر خود را چقدر خوب ساخته باشد، چون به هر حال باطنش پدیدار خواهد شد.
شبنم
«گاهی اوقات. آدم میتونه توی مغزش فرو کنه که یکی رفته، اما توی قلب آدم هیچوقت کاملاً... همهچیز حل نمیشه.»
love.is.books
مردم به روشهای مختلفی نگرانی خودشون رو نشون میدن.
n re
اگه آدم به خودش زمان و کمی مهلت بده حتماً رشد میکنه. میتونه زندگیش رو بسازه؛
n re
«گاهی اوقات. آدم میتونه توی مغزش فرو کنه که یکی رفته، اما توی قلب آدم هیچوقت کاملاً... همهچیز حل نمیشه.»
LeNa
دنیا بهسختی سیمان و تیزی تیغ بود.
LeNa
حجم
۳۸۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۳۶ صفحه
حجم
۳۸۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۳۶ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۲۴,۰۰۰۷۰%
تومان