بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رفته، عزیزم، رفته | صفحه ۵ | طاقچه
کتاب رفته، عزیزم، رفته اثر فرهاد بیگدلو

بریده‌هایی از کتاب رفته، عزیزم، رفته

نویسنده:دنیس لهان
انتشارات:نشر نیماژ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۱۰۷ رأی
۴٫۱
(۱۰۷)
این سیصد کودک هرجا که می‌روند، دیگر هیچ‌گاه پیدا نمی‌شوند. غریبه‌هایی که به دنبال آن‌ها هستند ممکن است برای چند لحظه حضور آن‌ها را حس کنند، اما عزیزان‌شان همیشه حضور آن‌ها را در کنار خود حس می‌کنند. بدون پیدا شدن جنازه‌ای که مدرکی بر فوت آن‌ها باشد، مرده به حساب نمی‌آیند. ما را در خلأ و پوچی نگه می‌دارند و گمشده باقی می‌مانند.
n re
ریرسون گفت: «این‌جا آمریکاست، جایی که هر آدم بزرگ‌سالی کاملاً حق داره هر بلایی که می‌خواد سر بچه‌های کوچیک خودش بیاره.»
Zeinab
فکرش هم نمی‌تونین کنین وقتی بچه‌تون رو گم کردین یه شب چقدر دیر می‌گذره.
n re
این سکوت با سکوت‌های مراسم تشییع‌جنازه و شب‌زنده‌داری‌ها تفاوت دارد. سکوت مرگ که با خود یک قطعیت نیز به همراه دارد؛ سکوتی است که می‌دانید باید به آن عادت کنید؛ اما سکوت ناشی از گم شدن یک کودک چیزی نیست که دل‌تان بخواهد به آن عادت کنید؛ از قبول آن خودداری می‌کنید و به همین دلیل در مقابل‌تان فریاد سر می‌دهد. سکوت مرگ می‌گوید، بدرود. سکوت گمشده می‌گوید، مرا پیدا کن.
n re
این سیصد کودک هرجا که می‌روند، دیگر هیچ‌گاه پیدا نمی‌شوند. غریبه‌هایی که به دنبال آن‌ها هستند ممکن است برای چند لحظه حضور آن‌ها را حس کنند، اما عزیزان‌شان همیشه حضور آن‌ها را در کنار خود حس می‌کنند. بدون پیدا شدن جنازه‌ای که مدرکی بر فوت آن‌ها باشد، مرده به حساب نمی‌آیند. ما را در خلأ و پوچی نگه می‌دارند و گمشده باقی می‌مانند.
n re
گفت: «برای هر راه‌حلی، یه مشکلی وجود داره.»
مریم طباطبایی
دلیل اعتقاد داشتن من به خدا چیست؟ استعداد ـ‌نوعی که ون‌گوگ و مایکل جوردن، استیون هاوکینگ یا دیلن تامس با آن به دنیا آمده بودندـ همیشه برای من دلیل وجود خدا بود. عشق هم همین‌طور.
مریم طباطبایی
در سنین پایین‌تر و به‌عنوان فرزند مردی مشروب‌خوار که قسم می‌خورد هیچ‌گاه لب به مشروب نمی‌زند، قسم خوردم که در مقابل مهرهٔ قرمز، سردی خون و تمایل به یکنواختی صدا مقاومت کنم. انتخابی که همیشه معتقد بودم ما را از حیوانات متمایز می‌کند. یک میمون نمی‌تواند کنترل کردن اشتهای خود را انتخاب کند، یک انسان می‌تواند. پدر من در برخی لحظات ترسناک، تبدیل به حیوان می‌شد. من از این‌گونه بودن امتناع کردم.
missmary
چیزهای زیادی ارزش مردن دارند. او می‌گوید مردم هر روز می‌میرند، به خاطر پنج دلار، به خاطر نگاه کردن اشتباه به یک نفر در زمانی اشتباه. به خاطر میگو. ریچل می‌گوید مقیاس سنجش یک شخص، مردن نیست. یک نفر می‌پرسد پس مقیاس سنجش یک شخص چیست؟ ریچل می‌گوید کشتن.
zohreh
گفت: «خدا، فکر می‌کنی به رباینده‌های آماندا بیشتر از خود آماندا کمک می‌کنه؟» «احتمالاً نه.» به شیشهٔ جلوی ماشین نگاه کرد و گفت: «پس باید بگیم...» «چی؟» «اگه آماندا مرده باشه و بروسارد از کوره دربره و رباینده‌هاش رو بکشه، شاید بشه گفت خدا داره کمک می‌کنه.» «عجب خدای عجیبی.» انجی شانه بالا انداخت و گفت: «آدم به هرچی که خودش بتونه، می‌رسه.»
samira

حجم

۳۸۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۵۳۶ صفحه

حجم

۳۸۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۵۳۶ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان