بریدههایی از کتاب آتش نامیرا
۳٫۶
(۴۷)
تصاویرِ موجود در عکس در طی سالها محو و کدر شده بودند، درختان سبزِ پس زمینه حالا زرد بودند، رنگهای سیاه حالا خاکستری مایل به آبی و رنگهای سفید تا حدودی قهوهای شده بودند، اما وقتی آملیا به عکسِ روی دیوار نگاه میکرد، تنها چیزی که همیشه میتوانست در آن تصویر ببینید، عشق بود.
Mithrandir
«خدایا، من این رازو خیلی وقته تو دلم نگه داشتم. گفتنش با صدای بلند چه حس خوبی داره.»
zeinab.ghl
لبخند الی همانند لبخند پدرش در عکس روز عروسی بود. مهم نبود او در نهایت چه لباسی انتخاب میکرد؛ زیرا این لبخند برای بازگویی احساس درونیاش کافی بود.
zeinab.ghl
این راز احتمالا راز خوبی نبود، اما به هر حال هیچ رازی نمیتوانست به طور مطلق خوب باشد.
zeinab.ghl
در حالی که جهان پیرامون الی کمکم پیش چشمانش محو میشد، یکی از ویژگیهای مهم آتش را در ذهن مرور کرد؛ گاهی اوقات، آتش در طبیعت باعث میشد میوههای کاج باز شده و گیاهان چمنزار شکوفه دهند. آتش، درختان قدیمی و مُرده را از روی زمین محو میکرد تا راهی برای زندگی جدید باز شود. گاهی آتش نه به معنای ویرانی، بلکه به معنای تجدید حیات بود. گاهی آتش یک ضرورت، یک نیاز بود.
zeinab.ghl
اهمیتی نداشت آتش کجا را میسوزاند، یک خانه، یک شهر و یا یک چمنزار. به هر حال، آتش به همه جا ظاهر یکسانی میداد.
zeinab.ghl
اگر نمیتوانست قربانی را از چنگ آتش بیرون بکشد، پس نباید اجازه میداد خودش هم با او به داخل آتش کشیده شود.
zeinab.ghl
ترس و رگههایی از هیجان در وجودش زنده شدند؛ درست مثل میل ورود به یک ساختمان شعلهور؛ میدانست کار خطرناک و حتی مرگآوری است، اما آتش او را به سمت خود میخواند. دلیلش نه فقط نجات زندگی انسانهای دربند، بلکه هیجان، آدرنالین و حسِ رؤیارویی با ناشناختهها بود. این مربوط به بخشی از وجودش بود که در برخورد با حرارت سوزانندهٔ آتش او را به بازگشت و عقبنشینی ترغیب نمیکرد، بلکه با هیجان بیشتری به جلو میراند.
zeinab.ghl
درد همیشه هم بد نبود... گاهیاوقات، درد به معنای شروعِ یک زندگی جدید بود.
zeinab.ghl
دانستن برایش امن نبود. دانستنِ بیش از حد به او صدمه میزد.
zeinab.ghl
حجم
۳۴۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
حجم
۳۴۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان