با این همه...
جدا جالب است که چهگونه نوع بشر بهندرت به آنچه بدست میآورد راضی است. تمام دنیا را به یکی بده میبینی دلش آرزوی کره ماه را میکند، میخواهد آن را هم داشته باشد.
ترنج
به تدفین حسادتهای گذشته، و نفرتهای گذشتهام رفتم، که زندگی اولیهام را سخت در پنجه گرفته بودند. به مراسم تدفینِ بیهودگیهای گذشته، نارضاییهای گذشته، و اشتباهات گذشتهام رفتم.
آیدا
دنیا میتواند بر شما چون جای بهتری جلوه کند ــ منتها به این شرط که در آن مشارکت کنید
آیدا
«هرچیز در طرح هستی معنا و مفهوم و مقصدی دارد، چیزی که هست آدم همیشه نمیداند که این طرح چیست، فقط خدا است که این طرحها را میداند، برای این که آنها را آفریده. مثل یک معمای سحرآمیز است. آدم نباید انتظار داشته باشد که همهچیز را بفهمد. بعضی چیزها خارج از محدوده فهم بشرند، امّا اگر به خدا توکل کنیم و به او معتقد باشیم آسیبی به ما نخواهد رسید. ما باید به نقشی که در این طرح داریم ایمان داشته باشیم ــ به نقشی که خداوند مقرر داشته که آن را بازی کنیم ــ و اگر این نقش به نظر ما نابجا بیاید باید همیشه بپذیریم که او بهتر میداند وهمهچیز جزو طرح کاملتری است که ذهن موجودات بشری قادر به ادراک آن نیست.
آیدا
عشق میتواند بمیرد، و به من نگو نمیتواند ــ چون میتواند. من میدانم
نسیم رحیمی
«وقتی میبینی از ته دل عاشق نیستی ازدواج نکن. من خودم به خاطر پول و سرپناه ازدواج کردم، و هر دورا هم از دست دادم،
نسیم رحیمی
که وقایع امروز تاریخ فردا خواهند بود
نسیم رحیمی
گاهی زندگی به اندازهای وحشتناک است که آدم باید بسیار قرص و مقاوم باشد تا بتواند با آن مقابله کند.»
نسیم رحیمی
آرزوی همیشگیام این بود که کسی باشد که دوستم داشته باشد، و از راه عشق و دوستی تأمین داشته باشم! امّا عشق هرگز دوام نکرد، و تأمین همیشه بدور از دسترستم بود،
نسیم رحیمی
جوان بودم و در این آرزو به اندازهای صاف و ساده بودم که هرگز در اوقاتی که این خیالات را میپختم از خاطرم نگذشت که با تملک و تصاحبش خود آزادی را از دست میدهم و به تملک و تصاحب او در میآیم.
نسیم رحیمی