بریدههایی از کتاب امید در تاریکی
۳٫۵
(۶۸)
اف. اسکات فیتزجرالد در نقل قول مشهوری گفت: «آزمون هوش دستاول سنجیدن توانایی فرد در نگه داشتن دو تصور مخالف در ذهن به صورت همزمان و در عین حال حفظ قابلیت عمل کردن است»، اما جمعبندی وضعیت جهان اغلب این را فرض میگیرد که همهچیز باید به یک روال باشد و چون همهچیز خوب نیست پس باید همهچیز با شکوه تمامتر افتضاح باشد.
Havisht
دیوکسین، دستکاری رسانهها و بازوهای دراز کرملین و سیا شرایط را به شدت از وضعیت آرمانی دور کرده بودند، اما مقاوت جسورانه، تحصن در خیابانها، سرودخوانی و رقصیدن و هموار کردن مسیر پارلمان به زیبایی یادآور جنبشهای پانزده سال قبل اروپای مرکزی علیه دولت کمونیستی بود. از آن مهمتر حدود یک میلیارد شهروند هند توانستند حزب بهاراتیا جاناتا را با آمیزهٔ غریبش از نژادپرستی هندو و نولیبرالیسم فرقهای از قدرت برکنار کنند.
Havisht
میدانیم که چطور سقوط به استبداد و هراس رخ میدهد و مردم چگونه درگیر یک کابوس میشوند، اما چطور از آن کابوس بیدار میشوند و چطور صعود آهسته به آزادی و اطمینان اتفاق میافتد؟
Havisht
باید هرروزه به یاد داشته باشیم که کارلوس کیخانو چه به حق گفت که جنایت علیه امید تنها جنایتی است که بخشش و رستگاری ندارد.
Havisht
امید داستان عدمقطعیت است، داستان کنار آمدن با خطر آگاهی نداشتن از چیزی که پیش خواهد آمد، در نتیجه به نحو هراسانگیزتری پرزحمتتر از ناامیدی است. و البته بیاندازه باثمرتر. وقتی از یک وضعیت افسردهکننده بیرون میآیید یا به فرد افسردهای نزدیک میشوید، آن چیزی که میخکوبتان میکند درخودماندگی آشکار بدبختی است. به همین خاطر است که تخیل سیاسی با نگریستن عمیقتر و دورتر بهتر تغذیه میشود.
Havisht
هر چیزی ممکن است رخ بدهد و این که ما دست به عمل بزنیم یا نه، کاملاً مرتبط به این موضوع است. با این که برای بیکار و بیعار بلیت بختآزماییای در کار نیست، فرد متعهد، قمار بزرگی بر سر بالاترین مبلغ ممکن پیش رو دارد. این را میگویم، نه به این خاطر که متوجه نشدهام ایالات متحده در طلب امپراتوری دنیا تا مرز ویرانی خود و ارزشهای ادعاشدهاش و نابودی دموکراسی داخلی خود بیراهه رفته است، که تمدن ما تا نابود کردن همین طبیعتی که این قدر وابستهاش هستیم –اقیانوسها، جو، گونههای بیشمار گیاه و حشره و پرنده- فاصلهٔ زیادی ندارد. این را میگویم چون متوجه شدهام: جنگها درمیگیرند، زمین گرم خواهد شد، گونهها منقرض خواهند شد، اما این که چند جنگ، چه میزان گرما و چه تعداد بازمانده وجود داشته باشد به کنش ما بستگی دارد. آینده تاریک است، به تاریکی رحِم یا به تاریکی گور.
Havisht
ارنست بلوخ فیلسوف آلمانی در سرآغاز رسالهٔ عظیم خود در باب امید در دههٔ ۱۹۳۰ نوشت: «عملکرد این احساس به افرادی نیاز دارد که خود را فعالانه به آغوش چیزی که در پیش است بیاندازند، چیزی که خود آنها بدان تعلق دارند.» امید داشتن سپردن خودتان به آینده است و این سرسپردگی به آینده زمان حال را تابآوردنی میکند.
Havisht
همهٔ اینها را میگویم چون امید بلیت بختآزمایی نیست که بتوان روی مبل نشست و آن را در مشت فشرد و احساس بختیاری کرد. اینها را میگویم، چون امید تبری است که در زمان اضطرار با آن درها را میشکنید؛ چون امید باید شما را به بیرون از در هل بدهد، چون همهچیزِ شما را میگیرد تا آینده را از جنگ بیپایان، از نابودی منابع زمین و خرد کردن تنگدستان و افراد در حاشیه دور کند. امید فقط به این معناست که شاید جهان دیگری ممکن باشد، نه مقرر و نه تضمینشده. امید خواستار عمل است؛ عمل بدون امید ناممکن است.
Havisht
استدلال علت و معلولی تاریخ را رو به جلو فرض میکند، اما تاریخ ارتش نیست. خرچنگی است که به پهلو میدود، قطرهٔ نرم آبی است که سنگ را میفرساید، زلزلهای است که به قرنها تنش پایان میدهد
Havisht
همیشه برای رفتن به خانه خیلی زود است. همیشه برای محاسبهٔ تاثیرات هم خیلی زود است. زمانی حکایتی را از یکی از فعالان جبههٔ زنان برای صلح (WSP) شنیدم، نخستین جنبش بزرگ ضدهستهای در ایالات متحده که به پیروزی بزرگی دست پیدا کرد: پیمان منع آزمایش محدود در سال ۱۹۶۳ که به آزمایش روزمینی سلاحهای هستهای و بخش اعظم غبارهای اتمی که در شیر مادران و دندان نوزادان پدیدار شده بود پایان داد.
Havisht
حجم
۱۸۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۹۵ صفحه
حجم
۱۸۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۹۵ صفحه
قیمت:
۴۲,۰۰۰
۲۱,۰۰۰۵۰%
تومان