بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب افسردگی | طاقچه
کتاب افسردگی اثر ویلیام استایرن

بریده‌هایی از کتاب افسردگی

۲٫۴
(۱۳)
بیشتر مردم که در مراحل اول این بیماری هستند و رنج می‌کشند صبح‌ها شرایط روحی خوبی ندارند و چنان حال وخیمی دارند که فکر می‌کنند نمی‌توانند از تخت بیرون بیایند. آن‌ها فقط وقتی حالشان بهتر می‌شود که روز بگذرد.
erfan erfan
بحثی که در آن‌جا مطرح کردم خیلی بی‌پرده بود: درد افسردگی شدید برای کسانی که از این درد رنج نمی‌کشند کاملاً خارج از تصور است و در موراد زیادی کشنده است چون دیگر نمی‌شود هراس آن را تحمل کرد. از خیلی از خودکشی‌ها می‌توان جلوگیری کرد، تنها اگر آگاهی‌ای عمومی از ماهیت این درد ایجاد شود. با گذشت زمان که تسکین‌دهنده است ــ و با دخالت‌های پزشکی و در بسیاری موارد بستری کردن ــ بیشتر مردم از افسردگی جان سالم به در می‌برند که شاید تنها موهبت آن باشد؛ اما آن تعداد انبوهی که مجبورند خودشان را نابود کنند نباید سرزنش شوند، مثل قربانیان سرطان.
ستاره
وقتی که به هتل برگشتم به نقطهٔ اوجش رسید. من روی تخت افتادم و درحالی‌که به سقف خیره بودم دراز کشیدم، تقریباً بی‌حرکت و در خلسه‌ای از ناراحتی بی‌نهایت. فکر منطقی معمولاً در چنین زمان‌هایی از من دور می‌شد، از این رو در خلسه بودم. نمی‌توانم به هیچ کلمهٔ متضاد دیگری برای این وضعیت فکر کنم، شرایطی از منگی سرگردان که درآن شناخت جایش را به آن «هراس مثبت و فعال» می‌داد. و یکی از غیرقابل تحمل‌ترین جنبه‌های چنین دوره‌ای ناتوانی در خواب بود.
erfan erfan
من به واقعیت اتفاق‌هایی که ناآگاهانه در مورد خودمان مرتکبشان می‌شویم باور دارم و این‌که چقدر آسان‌تر بود که این گم کردن نباشد بلکه شکلی از تکذیب باشد، شاخه‌ای از تنفر از خود (علامت اولیهٔ افسردگی) که من به‌واسطهٔ آن قانع شدم که شایستگی این جایزه را ندارم. که من در واقع ارزش هیچ کدام از آن بازشناسایی‌هایی را که در چند سال گذشته سر راهم قرار گرفته بود، نداشته‌ام. دلیل این ناپدید شدن هرچه باشد، چک گم شده بود و گم شدن آن با اتفاقات بد دیگری که در شام افتاد جفت و جور شد: ناتوانی من در داشتن اشتها برای خوردن بشقاب بزرگی از میوه‌های دریایی که روبه‌رویم گذاشتند، ناتوانی از خندیدنی اجباری و بالاخره ناتوانی من در صحبت کردن. در این نقطه، درونی بودن وحشیانهٔ دردم آشفتگی شدیدی در من ایجاد کرد که مانع شد تا کلمات را با صدای بلند ادا کنم
erfan erfan
در افسردگی این ایمان به رستگاری و بازگشت غایی غایب است. درد بی‌وقفه است و آن‌چه شرایط را غیرقابل تحمل می‌کند این پیش‌آگاهی است که هیچ درمانی وجود نخواهد داشت  نه یک روز، نه یک ساعت، نه یک ماه، نه یک دقیقه. اگر هم آرامشی نسبی ایجاد شود می‌دانی که گذراست؛ درد بیشتری به دنبال آن خواهد آمد. بیشتر از هر چیز درد ناامیدی است که روح را می‌آزارد.
ستاره
این‌طور بگوییم که برخلاف دیابت که سریع اندازه‌گیری می‌شود تا میزان پذیرش گلوکوز بدن را دوباره تنظیم کند و می‌تواند به شکل دراماتیکی این فرایند خطرناک را وارونه کند و آن را تحت کنترل داشته باشد، افسردگی در مراحل اصلی‌اش هیچ درمان سریع در دسترسی ندارد: شکست در کاهش مشکل یکی از ناامیدکننده‌ترین واقعیت‌های این ناهنجاری است که خود را برای قربانی آشکار می‌کند و کمک می‌کند که مستقیماً آن را در دستهٔ بیماری‌های مرگ‌آفرین قرار دهیم.
erfan erfan
افسردگی ناهنجاری احوالات است، به طرز غریبی دردناک و گذراست، طوری که گویی برای خودِ انسان شناخته می‌شود ــ برای هوش واسطه ــ مثل حاشیه‌ای که فراتر از توصیف است. از این رو افسردگی برای کسانی که حد آخر آن را تجربه نکرده‌اند، غیر قابل درک است؛ اگرچه غم و «دل‌تنگی» ای که گاهی مردم گرفتارش می‌شوند و با مسئلهٔ عمومی وجود هر روزه در ارتباط است، چنان رواجی دارد که نشانی از این بیماری را در شکل بحرانی‌اش به افراد زیادی نشان می‌دهد. اما در زمانی که من می‌نوشتم از آن رکود و خمودگی آشنا و قابل کنترل فرود آمده بودم.
erfan erfan
برای چیزی که به‌شدت از آن می‌ترسم و بر من فرود آمده، و چیزی که از آن بیم داشتم و به سویم می‌آید. نه در امان بودم، نه استراحت می‌کردم و نه آرام بودم؛ با این‌همه دردسر ایجاد شد.
kokokhan

حجم

۱۰۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

حجم

۱۰۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

قیمت:
۲۷,۵۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد