بریدههایی از کتاب آخرین دختر
۳٫۹
(۴۴۵)
اربیل مثل یک دایرهٔ بزرگ ناهموار شکل گرفته است و جادهها و خانهها از یک قلعهٔ باستانی گسترش یافتهاند. برخی از باستانشناسان میگویند که آنجا قدیمیترین مکان در دنیاست که بهطور مداوم در آن زندگی جریان داشته است. دیوارهای بلند و شنی آن را میتوان از بسیاری از نقاط شهر دید که با بقیهٔ اربیل که جدید و مدرن است، درتضاد قرار دارند.
Siavash Haji
من میخواهم دربارهٔ همهچیز صحبت کنم: قتل برادرانم، ناپدیدشدن مادرم، شستشوی مغزی پسران؛ و نه فقط تجاوز. یا شاید هم هنوز از این میترسم که مردم چه فکری میکنند.
:)
هر زنی در عراق، بدون توجه به مذهب، باید برای بهدستآوردن هرچیزی تقلا کند. کرسیهای مجلس، حقوق زادوولد، موقعیتهای دانشگاهی...
:)
نمیتوانستم درک کنم چرا یک زن به جهادیها میپیوندد و مانند کاری که مادر مُرتحا کرد علناً بردگی دختران را جشن میگیرد.
:)
از او متنفر بودم، نه فقط بهاینخاطر که اجازه داده بود داعش موصل را تصاحب کند؛ بلکه بهایندلیل که اجازه داده بود مردان آنجا را تصاحب کنند. تحتتسلط داعش، زنان از زندگی اجتماعی حذف شده بودند.
:)
به هیچ نحوی نمیشد حزنی را تسلی داد. او احساس میکرد که برادرزادهاش را ناامید کرده است. او هنوز به پست صوتی او گوش میدهد که به او التماس میکرد. با این کار خودش را شکنجه میدهد. او میگوید: «اینبار نجاتم بده.»
ya zeinab
کاترین در سال ۱۹۹۸ متولد شده بود؛
کچی هاوین
ما شرایط عادی نداشتیم: پشت کامیون پر بود از ما زنان و دختران که گریه میکردیم و یکدیگر را محکم گرفته بودیم؛ پس چرا کسی به ما کمک نمیکرد؟
کچی هاوین
هنوز فکر میکنم یکی از بدترین بیعدالتیهایی که انسان میتواند با آن روبهرو شود این است که مجبور باشی بهخاطر ترس، خانه و محل زندگیات را ترک کنی. هرچیزی را که دوست داشته باشی از تو میدزدند. زندگیات را بهخطر میاندازی تا جایی زندگی کنی که هیچ معنایی برای تو ندارد-جایی که واقعاً کسی تو را نمیخواهد، فقط بهخاطر اینکه از کشوری آمدهای که امروزه آن را با جنگ و تروریسم میشناسند. پس بقیهٔ سالهای عمرت را در حسرت آن چیزی که پشتسر گذاشتهای میگذرانی و درعینحال، دعا میکنی که کاش تو را به آنجا بازنگردانند.
کچی هاوین
ما با آگاهی از این موضوع که شادی چقدر راحت میتواند غم عزیزان ازدسترفتهمان را از ذهن و خاطرمان پاک کند یا زمانیکه باید غمگین باشیم لحظات شادیبخشی برای ما بهوجود آورد، با آن همچون دزدی رفتار میکنیم که باید درمقابلش از خود محافظت کنیم؛ ازاینرو موضوعاتی که باعث میشود حواسمان پرت شود را محدود میکنیم. تلویزیونها و رادیوها خاموش میشوند و اهمیتی ندارد که چه اتفاقی ممکن است در بغداد بیفتد.
کچی هاوین
هرچند بیشتر ایزدیها با صحبتکردن به زبان کردی بزرگ میشدند، ولی درسهای ما به زبان عربی بودند. کردی زبان شورش بود و حتی ایزدیهای کردزبان میتوانستند تهدید بزرگی برای دولت باشند.
کچی هاوین
برای مثال، بیشتر کردها از مسلمانان سنی هستند، اما اولویت اول برای آنها هویت کردیشان است.
کچی هاوین
آنها غنیمتهای انسانی خود را صبایا مینامیدند (حالت مفرد آن صبیه است)؛ صبایا به زنان جوانی گفته میشد که آنها بهعنوان بردههای جنسی خریدوفروش میکردند. این بخشی از نقشهٔ آنها برای ما بود که از تفسیری از قرآن برگرفته شده بود، تفسیری که مدتها بود جوامع مسلمان دنیا آن را منع کرده بودند؛ ولی داعش آنها را در قالب فتواها و رسالههایی نوشته بود که پیشاز حمله به شهنگال بهرسمیت شناخته شدند. دختران ایزدی کافر شناخته میشدند و براساس تفسیر شبهنظامیان از قرآن، تجاوز به یک برده گناه نیست.
hamidalinejad
باوجود اینکه فقط مسلمانان سنی در شهر شهنگال باقی مانده بودند، از دیدن اینکه زندگی در آنجا مثل همیشه رواج داشت تعجب کردم. زنان در بازار غذا میخریدند، درحالیکه همسرانشان در قهوهخانهها سیگار میکشیدند. رانندههای تاکسی پیادهروها را بهدنبال مسافر دید میزدند و کشاورزان گوسفندانشان را بهسوی مراتع میبردند.
hamidalinejad
سنیها قول دادند که انتقام مرگ یک زن ایزدی جوان بهنام دعا خلیل اسود را بگیرند-زنی که پسازاینکه خویشاوندانش متوجه شدند میخواهد به اسلام روی بیاورد و با یک مرد مسلمان ازدواج کند او را سنگسار کردند. اینکه خود ایزدیها هم از مرگ دعا وحشتزده بودند هیچ اهمیتی نداشت؛ بههرصورت خارجیها ما را وحشی و ضدمسلمان مینامیدند.
hamidalinejad
بسیاری از مردم عراق داستان ملکطاووس را شنیدهاند و به ما شیطانپرست میگویند.
hamidalinejad
وقتی مرغ و جوجهها رو گرفتیم یعنی قراره زن و بچههای شما رو هم بگیریم. وقتی قوچ رو گرفتیم، به شما پیام دادیم که میخوایم رهبران طایفهٔ شما رو بگیریم؛ و وقتی اون قوچ رو کشتیم، یعنی قصد داریم رهبران شما رو بکشیم؛ و اون برهٔ جوون، بهمعنی دختران شما بود.»
hamidalinejad
درطول چندین نسل به این بیعدالتی یا رنج خفیف عادت کردیم تازمانیکه آنقدر عادی شد که آن را نادیده گرفتیم. تصور میکنم بههمیندلیل بود که برخی از توهینها را پذیرفته بودیم؛
hamidalinejad
مسلمانان اعتقاد ما به تناسخ را که به ما کمک میکند با مرگ کنار بیاییم و جامعهمان را کنار هم حفظ میکند رد میکنند، زیرا هیچکدام از ادیان ابراهیمی به آن اعتقاد ندارند.
ft
حتی اگر به خانه برمیگشتم، من چهکسی بودم؟
shamim
حجم
۴۴۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۶۷ صفحه
حجم
۴۴۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۶۷ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۴۱,۳۰۰۳۰%
تومان