بریدههایی از کتاب دنیای سوفی
۴٫۰
(۵۷۶)
... ضرورت داشته است تا در لحظهای معين چيزی از عدم پديد آيد...
Antonie
وقتی تو سايهای میبينی، بهخود میگوئی که چيزی اين سايه را انداخته است. مثلاً سايهی يک حيوان: شايد يک اسب، اما کاملاً مطمئن نيستی. در اينجا تو رو برمیگردانی و اسب حقيقی را که بیترديد بسيار زيباتر است، با خطوط مشخص بدنش که دقيقتر از سايهی اوست، مشاهده میکنی. افلاطون میانديشيد که تمامی پديدههای طبيعی فقط سايههای شکلها يا مثالهای ابدی هستند. با وجود اين، روشن است که اکثريت بزرگ مردمان از زيستن در ميان سايهها رضايت دارند. باور دارند که فقط سايهها وجود دارند و آگاه نيستند که سايهها جز انعکاسها نيستند. و چنين است که ويژگی جاودان روح خود را فراموش میکنند.
Ahmad
آدمی ديگر غير از هيوم، دو هزار و پانصد سال پيشتر، وجدان آدمی را تجزيه و تحليل کرده و اسطوره يک متنِ فناناپذير را رد کرده و درهم شکسته بود.
ــ کی بود؟
ــ بودا، بيان اين دو چنان نزديک است که در برخی موارد حيرتآور بهنظر میرسد. بودا زندگی آدمی را بهمثابهی دايرههای پیدرپی روانی و جسمی مینگريست که در هر لحظه موجود بشری را تغيير حالت میدهند. طفل نوزاد همان موجود بهبلوغ رسيده نيست و من امروز همان آدمی که ديروز بودم، نيستم. بودا میگويد دربارهی هيچ چيز نمیتوانم بگويم که «اين متعلق بهمن است» و هيچ چيز اين اجازه را بهمن نمیدهد که بگويم:
«اين، من هستم». «من» يا هستهی بیتغيير شخصيت وجود ندارد.
Ahmad
هيوم میگويد: «کلکسيون يا مجموعهای هستند از محتويات گوناگون وجدان آگاه که با سرعت تمام جانشين يکديگر میشوند و مدام در حال تغيير و جنبشاند» بنابراين ما يک شخصيتِ پايه که تمام هيجانها و دريافتها بيابند و در آن جايگزين شوند و يکی بعد از ديگری استوار گردند، نداريم. چيزی است شبيه فيلم روی پرده؛ تصويرها چنان بهسرعت حرکت میکنند که ما متوجه نمیشويم که فيلم از تعداد بیشماری تصويرهای جداگانه و مجزا تشکيل شده است. در واقع، يک فيلم جز مجموعهای از لحظهها نيست.
ــ گمان میکنم که من آن را رها کنم.
ــ میخواهی بگوئی که نمايش فريبدهندهیِ «منِ» خودت را که گمان میکردی بیتغيير است، رها میکنی؟
ــ بهکلّی ناگزيرم.
Ahmad
در زندگی چه چيزی از همه مهمتر است؟ برای کسی که بهاندازه کفايت رفع گرسنگی نمیکند اين چيز مهم، مواد غذائی خواهد بود. برای کسی که در سرماست، حرارت است. و برای کسی که از تنهائی رنج میبرد، البته همنشينی با ديگر مردمان.
اما، فراتر از اين ضرورتهای اوليه، آيا باز هم چيزی هست که تمامی مردم بهآن نياز داشته باشند؟ فلاسفه گمان دارند که آری. میگويند که انسان فقط با شکم زندگی نمیکند. البته تمام مردم بهغذا نياز دارند و نيز بهعشق و محبت. اما چيز ديگری هم هست که بهآن نيازمنديم:
اينکه: ما که هستيم و چرا زندگی میکنيم.
ميل بهدانستن اينکه چرا ما زندگی میکنيم، سرگرمیای «عرضی» و تصادفی چون کلکسيون کردن تمبر پست نيست. آن کس که ذهن خود را بهاين قبيل مسائل مشغول میدارد، در اين مسير با تمامی نسلهای ديگری که پيش از او در جهان زيستهاند همراه است.
Ahmad
يکی از مهمترين شخصيتهای رنسانس «مارسيل فیسين Marsile ficin» نام داشت. او فرياد زد: «خودت خود را بشناس، آه، ای نژاد خدائی، بهصورت انسان درآمده!» و ديگری «پيک دولا ميراندول Pic de la mirandole» کتابی بهنام «گفتاری دربارهی شايستگی انسان» بهرشته تحرير کشيد؛ چيزی که در قرون وسطی، عصری که در آن همه چيز از خدا منبعث میشد، غيرقابل تصور بود. اومانيستهای رنسانس همه چيز را از خود انسان آغاز میکردند و از او منبعث میدانستند.
Farzad.Ghanouni
و زمانی که شخص «بيمار» میشود، بهدليل آن است که بهعلت يک عدم تعادل جسمی يا روانی «از خط خود خارج میشود» راهی که انسان را بهسلامت میرساند از ميانهروی، هماهنگی و «يک روان سالم در يک اندام سالم» میگذرد.
در روزگار ما جز از «علم الاخلاق پزشکی» سخن نمیرانند. منظور آن است که يک طبيب بايد دانش پزشکی خود را براساس احترام و رعايت برخی قوانين اخلاقی بهکار ببرد، مثلاً طبيب حق ندارد برای کسانی که در سلامت کامل بهسر میبرند نسخه بنويسد و داروهائی تجويز کند؛ همچنين موظف بهحفظ اسرار حرفهای است، يعنی که حق ندارد روايتهای بيمار خود را پيرامون بيماریاش بهديگری نقل کند. اينها همه از «بقراط» میآيد. بههمين دليل از شاگردانی که میخواهند پس از فراغت از تحصيل طب، بهدرمان بيماران بپردازند. میخواهند تا سوگندنامه بقراط را بخوانند و بهآن متعهد شوند.
Farzad.Ghanouni
حجم
۵۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۰۷ صفحه
حجم
۵۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۰۷ صفحه
قیمت:
۷۹,۰۰۰
۵۵,۳۰۰۳۰%
تومان