بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شکار | صفحه ۸ | طاقچه
کتاب شکار اثر زهرا لاری

بریده‌هایی از کتاب شکار

نویسنده:مگان اسپونر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۳۵۳ رأی
۴٫۰
(۳۵۳)
یک زندگی به یادم آمد که خوب بود، اما اون زندگی نبود که من می‌خواستم. احساسی را یادم آمد که انگار هیچ‌چیز و هیچ‌کس در این دنیا نمی‌تواند بفهمد که من چقدر می‌خواهم، اضطرابی که در گوشت و استخوانم رفته بود. اشتیاق من برای چیز دیگری فراتر از جادو و رویا و چیزهای دیگری که گویی همگی را در بچگی جا گذاشته‌ام. اشتیاق برای چیزی‌که می‌دانستم نمی‌توانم هیچ‌وقت به آن‌ها برسم
maryam
ما همیشه قبل از به‌وجود آمدن تغییر از آن باخبریم. اما نمی‌دانیم آن تغییر چه پیامدی دارد.
کاربر ۴۰۸۶۹۲۶
ما همیشه قبل از اینکه تغییری به‌وجود بیاید از آن باخبریم. وقتی طوفانی نزدیک می‌شود، در سنگینی هوا و تنش زمین که منتظر بستری از برف است، احساسش می‌کنیم. لحظه‌ای که باد تغییر جهت دهد احساسش می‌کنیم. وقتی تغییر قدرتی در حال رخ دادن باشد، ما حسش می‌کنیم. امشب اشتیاقی در هوا هست.
کاربر ۴۰۸۶۹۲۶
برف به خانه برمی‌گردد. پدرش می‌گفت برف یک بوم نقاشی است که حیوانات بر روی آن، گذشته، خانه، اهداف و آیندهٔ خود را نقاشی می‌کنند. اگر یادبگیری که تصویر را ببینی، او را همانند خود خواهی شناخت.
Elaheh Nzf
ما همیشه قبل از به‌وجود آمدن تغییر از آن باخبریم. اما نمی‌دانیم آن تغییر چه پیامدی دارد.
Heartache
نمی‌دانیم چند سال، یا چند قرن گذشته است. برای نیمی از ما، گذشت زمان بسیار آهسته محاسبه شده است و بدون حساب زمان، غیرممکن است که حسابش را داشته باشیم. برای بقیه، زمان بی‌نهایت است و غیرقابل اندازه‌گیری، همانند رودی که درنهایت همه‌چیز درونش غرق می‌شود. به‌خاطر همین و خیلی چیزهای دیگر، ما در تضاد هستیم و ناپدیدشدن خورشید و آمدن دوبارهٔ تاریکی برای ما فقط یک تغییر در نور است. طوفانی که امشب می‌آید تغییری نیست که ما منتظرش بودیم. اما در میان زوزه‌های باد در، شب و انعکاس نور خیره‌کنندهٔ برف، چیز دیگری نمی‌شود احساس کرد. بنابراین ما برمی‌گردیم تا در مخفیگاه خود راه برویم، تا خواب را به یادآوریم، و منتظر تغییر دیگری در نور باشیم.
elina
تمامی دختران تاجر به‌خاطر زیبایی‌شان تحسین می‌شدند. اما یِوا ترجیح می‌داد که به‌خاطر توانایی‌هایش تحسین شود؛
عمار
چون گرم‌ترین خاطرات شما مربوط به زمستون و وقتی هست که تو خونه و جلوی آتیش هستین.
عاطفه
حالا اون برای همیشه رفته. من گرگم.
:/
او به یادمان می‌آورد که قبلاً چی بودیم. و بر ی ما می‌گوید که چی می‌توانیم باشیم.
dina

حجم

۲۷۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۷۷ صفحه

حجم

۲۷۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۷۷ صفحه

قیمت:
رایگان