- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب شکار
- بریدهها
بریدههایی از کتاب شکار
۴٫۰
(۳۸۰)
این کار بهطور معمول یک خودکشی اجتماعی بود
تیناز
تو این هوا بالاخره میمیری
Mr.horen~
«من... من به اون احساس دارم
ݥحَّدٽہ
«من ازت نمیخوام که منو دوست داشته باشی. فقط بزار تو رو دوست داشته باشم، همونطور که دارم.»
52HERTZ
ما همیشه قبل از اینکه تغییری بهوجود بیاید از آن باخبریم. وقتی طوفانی نزدیک میشود، در سنگینی هوا و تنش زمین که منتظر بستری از برف است، احساسش میکنیم. لحظهای که باد تغییر جهت دهد احساسش میکنیم. وقتی تغییر قدرتی در حال رخ دادن باشد، ما حسش میکنیم.
لیلی
«میدونم. اما همزمان میشه از یه چیز خوشحال باشی و بهخاطر یه چیز دیگه ناراحت. یه احساس تو قلبت باعث نمیشه احساس دیگهای نداشته باشی.»
سبحان
وفاداری یعنی چی؟ عشق چیه؟
:)
اما همگی گرفتار شدیم و هیچ کاری نمیتوانیم بکینم.
ما همیشه قبل از بهوجود آمدن تغییر از آن باخبریم. اما نمیدانیم آن تغییر چه پیامدی دارد.
Amir
ما همیشه قبل از بهوجود آمدن تغییر از آن باخبریم. اما نمیدانیم آن تغییر چه پیامدی دارد.
fatemeh.2004
تردیدی در قلبش وجود داشت
Nika
هیچ چیز در این دنیا نیست که فقط یک ماهیت داشته باشه.
کاربر ۸۵۹۴۵۴
دوست داشتم فقط یک بار بدون نفرت به من نگاه کند.
اما آرزو فقط برای آدمها است. خواستن چیزیکه ما را اینجا آورده. اشتیاق و حرص ویژگیهای انسانها هستند.
ما جانوریم.
و با اینحال ... من آرزو دارم.
🦄shokoofeh🧚♀️
نفس یِوا بند آمد. آرام گفت: «چون این داستان منم هست. چون فکر میکردم که تا شهر و ترک نکنم و نرم تو جنگل زندگی کنم. خوشحال نمیشم، و بعد فکر کردم فقط اگه هر روز شکار کنم خوشحال میشم، و بعد فکر کردم که اگه انتقام مرگ پدرمو بگیرم خوشحال میشم. چون یه سال تو یه قلعهٔ قدیمی، با شاهزاده جوان و گرگ خاکستری موندم و فکر میکردم که اگه هر دوشونو بکشم خوشحال میشم، و وقتی اونا رو کشتم، بیشتر از هر زمانی تو زندگیم گریه کردم. چون فکر میکردم اگه برگردم خونه خوشحال میشم، و بعد فکر میکردم تا برنگردم قلعه خوشحال نمیشم.»
§A¥
ما همیشه قبل از اینکه تغییری بهوجود بیاید از آن باخبریم. وقتی طوفانی نزدیک میشود، در سنگینی هوا و تنش زمین که منتظر بستری از برف است، احساسش میکنیم. لحظهای که باد تغییر جهت دهد احساسش میکنیم. وقتی تغییر قدرتی در حال رخ دادن باشد، ما حسش میکنیم. امشب اشتیاقی در هوا هست.
جنگل منتظر چیزی میباشد. ما راه میرویم و قدمهایمان باعث آمدن برف زودهنگام میشود. ناامیدی ما، خشم و ناله به همراه دارد. همگی میتوانیم تغییری که قرار است ایجاد شود را پیشبینی کنیم و هیچکس مانع کس دیگری نمیشود. ما میتوانیم تغییر را پیگیری کنیم یا دنبالش برویم.
اما همگی گرفتار شدیم و هیچ کاری نمیتوانیم بکینم.
ما همیشه قبل از بهوجود آمدن تغییر از آن باخبریم. اما نمیدانیم آن تغییر چه پیامدی دارد.
کتاب باز
اما صبر کن، کتاب کجا بود؟
نیومون
او همیشه سکوت را به صحبت با دیگران ترجیح میداد.
مژده
تمامی دختران تاجر بهخاطر زیباییشان تحسین میشدند. اما یِوا ترجیح میداد که بهخاطر تواناییهایش تحسین شود
zoha
ما همیشه قبل از اینکه تغییری بهوجود بیاید از آن باخبریم.
قالی کرمون :)
یک گرگ و یک مرد. یک زن و یک اژدها. شکارچی و شکار. هیچ چیز در این دنیا نیست که فقط یک ماهیت داشته باشه.
مژده
این یک رفتار انسانی است که به کسی چیزی را میگویند که دوست دارند، بشوند. اینکه بهخاطر منافع خود حقیقت را تغییر دهد و پنهان کند و یا دروغ بگوید.
شازده کوچولو
حجم
۲۷۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۷۷ صفحه
حجم
۲۷۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۷۷ صفحه
قیمت:
رایگان