بریدههایی از کتاب اتاق شگفتی ها
۳٫۶
(۲۶)
آدم کسی رو که خوب بشنودش، میبیندش، حتی کسی رو که چیزی نمیگه
کاربر ۱۴۳۹۰۱۴
هر زمان کسی رویت تأثیر گذاشت و تو را ترساند، او را در حالتی مضحک در نظر بیاور تا هراست از بین برود.
محمدرضا
خب، تِلما، یه چیزی رو بهم بگو،
اگه بچهای نداشتی، چی؟
منظورم اینه که اگه خدا بهجای بچه، یه چیز ویژه بهت میداد،
فکر کنم که ردش میکردی.
umiumi
غریزهٔ مادرانه دیدن چیزهایی است که دیگران از دیدنشان عاجزند و حس کردن تغییرات یک انسان دیگر است، در اعماق وجود خود.
محمدرضا
آدم هر ساعت و هر روز رو طوری نمیگذرونه که انگار این آخرینشه و در این صورته که طاقتفرسا میشه. آدم زندگی میکنه و تمامش به همین شکله
محمدرضا
اگر یک کار وجود داشته باشد که از پس آن بر نیایم، قطعاً خودکشی است. این استعداد زنده ماندن و وابسته به جسم بودن آنقدر در من قوی است که در بدترین لحظهها و واقعیتها، باز هم قدرت برخاستن و گام برداشتن را دارم.
mohajer
راستش رو بخوای، تو هم مثل همه، یه مادر کامل نیستی، یه زن کامل نیستی، حتی دختر کاملی هم نیستی. این رو میتونم تضمین بدم. فقط موقعی درست رفتار میکنی که با این کنار بیای.
روناک
غریزهٔ مادرانه دیدن چیزهایی است که دیگران از دیدنشان عاجزند و حس کردن تغییرات یک انسان دیگر است، در اعماق وجود خود.
یك رهگذر
اگر یک کار وجود داشته باشد که از پس آن بر نیایم، قطعاً خودکشی است.
یك رهگذر
"ایزای عزیزم، بهتره که آدم همیشه احساسش رو نشون بده تا اینکه بهخاطر نگه داشتن چیزهای زیادی توی دلش، حالت احمقانهای به خودش بگیره."
Lavin D
احساسات لازم است که به زبان آیند، در غیر این صورت، به هیچ دردی نمیخورند. اما من این کار را نکردم.
Mohadese
از هنگام تصادف لویی، همواره در انتظار دمیدن صبحدم بودم، بدون آنکه متوجه باشم باید در تاریکی شب قدم بردارم. همیشه امکان آن هست که راهی گشوده شود، حال غلظت تاریکی هر قدر که میخواهد باشد...
روناک
همیشه به من میگفت که هر زمان کسی رویت تأثیر گذاشت و تو را ترساند، او را در حالتی مضحک در نظر بیاور تا هراست از بین برود. «هرکی میخواد باشه، هر قدر تکبر و افاده میخواد داشته باشه، هر توانایی و قدرتی که داره، حال و روزش رو داخل دستشویی در نظر بگیر، دخترم. اینم یه آدمه مثل همهٔ اونهای دیگه، مثل همهٔ کسایی که نیازهای حیاتی دارن، در عین حال، با همون حقوق و همون وظایف. هرگز نباید این رو فراموش کنی.»
Ghazal Karavan
خاطرات برای همیشه دستنخورده باقی میمانند و گذر زمان آنها را صیقل میدهد. ذهن شما همواره بهتدریج دردها را فراموش میکند. لبههای تیزشان بُرندگی خود را از دست میدهند و جای خود را به زیباییها واگذار میکنند.
یك رهگذر
پول برای خوشبخت کردن کسانی است که دوستشان داری، وگرنه به چه کار میآید؟
یك رهگذر
برای گشودن هر در، لازم است که بدانیم چه چیز در پس ظلمت آن پنهان شده است و از آن واهمهای نداشته باشیم.
یك رهگذر
پس از هر کابوس، روزی تازه در پیش است.
یك رهگذر
«دخترم هرگز نباید مرا در حال گریستن ببیند. باید از من تصویر زنی را در ذهن نگاه دارد که میجنگد. زنان جنگجویان قابلی هستند، بهشرط آنکه جنگیدن را یادشان دهند، آن هم در زمانی که هنوز دختربچهای بیش نیستند. من تا آخرین نفس، این را به دخترم یاد خواهم داد.»
یك رهگذر
«بازنشستگی فرصت یک زندگی دوباره است که به انسان داده میشود.»
یك رهگذر
چرا انسان در اعماق ذهن خود احساس نیاز به زندگی کردن را دارد، آن هم به هر قیمتی؟ اصلاً این غریزهٔ لعنتی به چه معناست؟ این حکم دست برنداشتن از زندگی آیا همینقدر واقعی است؟
یك رهگذر
حجم
۱۵۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۱۵۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۴,۷۰۰۷۰%
تومان