بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد | صفحه ۱۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد

بریده‌هایی از کتاب کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمد

نویسنده:سلمان امین
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۱از ۹۷ رأی
۴٫۱
(۹۷)
آدم باید چیزهایی را که دوست می‌دارد، دودستی بچسبد. نباید بگذاریم دوستی‌ها با فاصله‌ها آزمایش شوند. امروز فکر می‌کنم که این جملهٔ «دوری و دوستی» حرف مزخرفی بیش‌تر نیست. آدم‌ها بعد از دوری‌های طولانی آرام‌آرام زندگی کردن بدون هم را یاد می‌گیرند، آن وقت دیگر یا برنمی‌گردند یا همان بهتر که برنگردند.
kamand
مهاجرت دوستان برادر مرگ است، مرگ کوچک‌تر. سفرکرده‌ها تأثیری مثل مرگ باقی می‌گذارند، نه آن‌قدر نیستند که بشود با نبودن‌شان کنار آمد، نه آن‌قدر هستند که بتوان بغل‌شان زندگی کرد.
z.gh
مهاجرت دوستان برادر مرگ است، مرگ کوچک‌تر. سفرکرده‌ها تأثیری مثل مرگ باقی می‌گذارند، نه آن‌قدر نیستند که بشود با نبودن‌شان کنار آمد، نه آن‌قدر هستند که بتوان بغل‌شان زندگی کرد. ح
z.gh
شما هم بنویسید. این‌طوری بعد از گذشت سال‌ها حافظهٔ عافیت‌طلب دیگر نمی‌تواند فریب‌تان دهد. زمان همه‌چیز را فاسد می‌کند، از جمله خاطرات شیرین و تلخ را. نوشتن این‌قدر بُرنده و بی‌رحم است که بعد از مدتی وقتی دوباره به آن رجوع کنید غالباً آن‌چه را بوده‌اید انکار خواهید کرد. این تنها راهی است که آدم می‌تواند با وجود یک زنجیر خود را رها حس کند.
eli
در حماقت صداقتی هست که عقل موذی از آن بی‌بهره است.
eli
اگر می‌خواهید ببینید گرفتار کسی شده‌اید یا نه، مدتی از او فاصله بگیرید، دلتنگی حرف آخر را می‌زند.
eli
«آدمی که کسی تو زندگیش نباشه، آدمِ خطرناکیه. این یعنی هیشکی توی این دنیا دوست‌داشتنی نیست که یه نیم‌نگاهی به‌ش بندازی. آدم این‌طوری زیاد دووم نمی‌آره. آدم‌ها باید همدیگه رو دوست داشته باشن. این تنها راهیه که شاید بشه باهاش زندگی رو تحمل کرد.»
eli
برای گدایی همیشه وقت و راهی هست، ولی آدم همیشه نمی‌تواند لای لجن‌های جوب دنبال مردانگی‌اش بگردد.
eli
بعد از رفتنش فهمیدم شکلی از تنهایی هست که فقط مادر آدم می‌تواند به‌اش هدیه کند. این‌قدر مهلک است که حتی وقتی زنده است استرس روزی که دیگر نیست ذره‌ذره دخل آدم را می‌آورد. این چیزها را فقط بعد از نبود مادرها می‌شود فهمید، که البته خیلی دیر است.
eli
کاش خود خدا می‌آمد چند کلمه‌ای با بنده‌هایش حرف می‌زد تا دل آدم قرص شود، حداقل با بنده‌هایی که از نظر روانی دارند پاره می‌شوند. کنجکاوم بدانم اصلاً زندگی در مورد چی هست. یا آن دنیا واقعاً چه‌طوری است. اگر مامان با همین حال و روزگاری که رفت، محشور می‌شد چه؟ آن وقت حتی بهشت جهنم می‌شد. باز خوبی این دنیا این است که بد یا خوب بالاخره یک روز به آخر می‌رسد، زندگی ما برای عمر جاوید درست نشده بود.
eli
«اگه بخوای خیلی بد باشی اشتباهه، ولی اگه زیادی خوب باشی خیلی‌خیلی اشتباهه. چون حقت رو می‌خورن یه آب هم روش. بد بودنِ من بقیه رو می‌کُشه. خوب بودنم خودم رو. اگه بخوام یه روزی آدم خوبی بشم، باید زنده بمونم یا نه؟ واسه زنده موندن هم فعلاً همین یه راه رو بلدم، عمر کلاغ ندارم که تو همه کار اوستا بشم...»
حسین احمدی
نفرین کردن من الآن ساده‌ترین کار دنیاست، مرد آن است که بتواند پست‌ترین آدم‌ها را برای بزرگ‌ترین گناهان‌شان ببخشد. و تو به گمانم همان بزرگ‌مرد کوچکی.
حسین احمدی
نفرین کردن من الآن ساده‌ترین کار دنیاست، مرد آن است که بتواند پست‌ترین آدم‌ها را برای بزرگ‌ترین گناهان‌شان ببخشد. و تو به گمانم همان بزرگ‌مرد کوچکی.
حسین احمدی
آن‌هایی که معتقدند همیشه راهی برای جبران هست یا معنای زندگی را درست نفهمیده‌اند یا هنوز اقبال‌شان آن‌ها را با اشتباهات بی‌بازگشت امتحان نکرده است.
حسین احمدی
حرف‌های نزده را همیشه می‌شود زد، ولی پس گرفتن حرف‌هایی که زده شده چندان ساده نیست
حسین احمدی
سربالایی خر را می‌کُشد، تعریف‌وتمجید الکی مرد را!
حسین احمدی
جفتِ کسانی که با کمربندِ نجات بندبازی می‌کنند. شاید سقوط نکنند، اما این فکر که سقوط‌شان مرگ‌بار نیست، انگار کُلفتیِ طناب را ده برابر می‌کند. آن‌ها بندباز نیستند. نمایش بندبازی می‌دهند. همه‌چیز به آن کمربند مربوط می‌شود. وقتی نباشد، طناب مثل مو باریک می‌شود ــ این معجزهٔ اعتماد است.
یاسمین حسین زاده
همه می‌گویند، اما همه نمی‌دانند. سر هر چی که بگویید شرط می‌بندم. چیزی که بلای جان جماعت شده این است که فکر می‌کنند می‌دانند. در صورتی که بیش‌تری نه فکر می‌کنند، نه می‌دانند. جمعیت تماشاچی که سر هم کُپّه شود، تقریباً هر چیزی را می‌شود به‌اش قالب کرد، این را پهلوان‌اکبر بهتر از هر کسی فهمیده بود. سیاستمدارها که خودشان هفت‌خط روزگارند. بعد از امضای قطعنامه این اولین‌بار بود که شادی جمعیِ مردم را در خیابان‌ها می‌دیدم، اما آخرین‌بار نبود. بعد از آن برای سه صعود به جام‌جهانی، انتخاب چهار دولت تازه و دو سه مناسبت دیگر ریختند بیرون. همیشه هم نظرشان این بود که اوضاع بهتر از قبل خواهد شد. ولی چون زندگیِ من در مسیر عادی پیش نرفت، زیاد دقت نکردم ببینم حق با آن‌ها بود یا نه.
حسین احمدی
آدم وقتی می‌داند جایی برای رفتن دارد، حتی اگر ویلان‌وسیلانِ خیابان‌ها باشد، آواره نیست ــ جفتِ کسانی که با کمربندِ نجات بندبازی می‌کنند. شاید سقوط نکنند، اما این فکر که سقوط‌شان مرگ‌بار نیست، انگار کُلفتیِ طناب را ده برابر می‌کند. آن‌ها بندباز نیستند. نمایش بندبازی می‌دهند. همه‌چیز به آن کمربند مربوط می‌شود. وقتی نباشد، طناب مثل مو باریک می‌شود ــ این معجزهٔ اعتماد است.
حسین احمدی
آدم اگر از باختن بترسد، می‌بازد. چیزی در این ترسِ ترسناک هست که باختن را به تنها سرنوشت ممکن تبدیل می‌کند.
یاسمین حسین زاده

حجم

۳۹۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۱ صفحه

حجم

۳۹۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۱ صفحه

قیمت:
۶۷,۰۰۰
۳۳,۵۰۰
۵۰%
تومان