بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب این راهش نیست | صفحه ۳۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب این راهش نیست

بریده‌هایی از کتاب این راهش نیست

۴٫۰
(۸۴)
افراد موفق «خیال‌باف» هستند. آنها دلشان می‌خواهد به گذشتۀ خود به‌عنوان مهر تأییدی بر اینکه چه کسی هستند و چه کارهایی انجام داده‌اند نگاه کنند. تفسیر مثبت از گذشته باعث افزایش میزان خوش‌بینی به آینده و بالارفتن احتمال موفقیت در آینده می‌شود.
f.r
گاهی تفاوت بین برد و باخت می‌تواند فقط وانمودکردن به داشتن اعتمادبه‌نفس باشد.
f.r
بیش‌از‌حد اعتماد‌به‌نفس‌داشتن بهتر از اعتماد‌به‌نفس کافی نداشتن است.
f.r
در فصل اول گفتیم «خودتان را در محیط مناسب قرار دهید» و در اینجا می‌گوییم «خودتان را در نقش مناسب قرار دهید». افرادی که به‌صورت ذاتی افرادی خوش‌صحبت و سخنور هستند نباید به‌دنبال تحقیقات آزمایشگاهی باشند و کسانی هم که شیفتۀ کتاب‌خواندن هستند ممکن است دلشان بخواهد دیگر به شغل خود به‌عنوان فروشنده ادامه ندهند. بله، پاسخ‌ها درمورد برون‌گراها و درون‌گراها که دو نقطۀ مقابل هم هستند کاملاً واضح است؛ میانه‌روها باید شرایط مختلف را امتحان کنند تا بتوانند تشخیص دهند در چه جاهایی از جنبۀ درون‌گرای خود و در چه جاهایی از جنبۀ برون‌گرای خود باید استفاده کنند.
f.r
جنگیدن فقط زمانی کارایی دارد که شما از هر نظر بزرگ‌ترین و قدرتمندترین فرد باشید و اطمینان داشته باشید که همیشه در آن موقعیت خواهید ماند. (که احتمال آن بسیار کمتر از چیزی است که ما فکرش را می‌کنیم.) وقتی احساس کردید جنگیدن تنها راه‌حل است معمولاً بهتر است فقط محل را ترک کنید. جنگیدن برای آن دسته از افرادی که کار آنها به «جنگ» ربط دارد-مثل مراجع قانونی-اصلاً کارایی ندارد و برای شما هم نخواهد داشت. بهترین نتیجه را می‌توانید از طریق حس دوستی، گوش‌کردن و سؤال‌پرسیدن به‌دست بیاورید.
f.r
شنوندۀ فعال به این معنی است که شما هم گوش می‌کنید و هم اجازه می‌دهید طرف مقابلتان متوجه شود که شما به حرف‌هایش گوش کرده‌اید. جملات خبری به‌کار نبرید. کریس ووس، رهبر سابق مذاکره‌کنندگان گروگان‌گیری بین‌المللی اف‌بی‌آی، می‌گوید شما باید از طرف مقابل سؤالاتی بپرسید که نتواند پاسخ کوتاه بله یا خیر به آن بدهد. سؤالاتی که با «چه‌چیز» و «چگونه» شروع می‌شوند بهتر هستند چون پاسخ‌دادن به آنها با بله یا خیر کار سختی است.
f.r
تحقیقات نشان می‌دهند بسیاری از اصولی که در روابط دوستانه وجود دارند منجر به مذاکرات خوبی می‌شوند: افراد شاد مذاکره‌کنندگان بهتری هستند. وقتی افراد نسبت به فرایند معامله احساس مثبتی داشته باشند احتمال اینکه معامله انجام شود و هر دو طرف نسبت به نتیجه رضایت داشته باشند بیشتر می‌شود؛ اگر مثل افرادی که باهم دوست هستند باهم شوخی کنیم این کار باعث می‌شود اعتماد به وجود بیاید.
f.r
یکی از مطالعات نشان داد غذا یک ابزار متقاعدکننده و محرکی مؤثر است: «خوردن غذایی که به آن علاقه دارید در شما یک حس رضایت لحظه‌ای نسبت به کسی که آن را به شما داده ایجاد می‌کند؛ لحظه‌ای که شما آن غذا را دریافت می‌کنید این حس در قوی‌ترین حالت خود قرار دارد و پس از خوردن آن سریعاً از شدت آن کاسته می‌شود.» ما وقتی یک چیزبرگر می‌خوریم حالمان خوب می‌شود و احتمال اینکه بتوانیم معامله‌ای را به سرانجام برسانیم بیشتر می‌شود.
f.r
همۀ ما قدرت احساسات را تجربه کرده‌ایم. خوب‌نبودن حس و حال شما می‌تواند شما را به فرد کاملاً متفاوتی تبدیل کند؛ مثل وقتی که «گرسنه» هستید. به‌محض‌اینکه چیزی بخورید دوباره همه‌چیز در دنیا رنگ‌و‌بوی خوبی می‌گیرد و راحت‌تر می‌شود با شما حرف زد.
f.r
وقتی شما و نفر مقابل شروع می‌کنید به فریادزدن و هر دو نفرتان استعارۀ جنگ را پیش می‌گیرید تمام ساختمان‌ها فرومی‌ریزند و توکیو سقوط می‌کند ولی کار زیادی انجام نمی‌شود. ممکن است با خود فکر کنید: «من فقط سعی دارم توضیح بدهم که...» ولی برنستین می‌گوید این یک تله است. تقریباً همیشه غلبه و تسلط به طرف مقابل در توضیح‌دادن مستور است. شما سعی ندارید چیزی را به او یاد دهید بلکه هنوز هم سعی دارید پیروز شوید.معنای پنهان در توضیحات شما این است که «به این خاطر حق با من است و تو داری اشتباه می‌کنی.» اصلاً مهم نیست شما چه می‌گویید؛ طرف مقابلتان دقیقاً همین را می‌شنود.
f.r
حتی اگر شما با شواهد و مدارک بسیار محکم و منطق درست و کاملی که دارید طرف مقابلتان را محکوم کنید چه اتفاقی می‌افتد؟ او ممکن است تسلیم شود ولی قطعاً از شما متنفر خواهد شد. وقتی ما یک مسئله را به بازی برد و باخت تبدیل کنیم هیچ برنده‌ای وجود نخواهد داشت و همه بازنده‌اند.
f.r
ما زمان بسیار زیادی را صرف می‌کنیم که خوب باشیم در‌صورتی‌که خوب‌بودن معمولاً فقط به‌معنای متوسط‌بودن است. برای عالی‌بودن باید متفاوت بود؛ و تلاش برای پیروی از آنچه جامعه از ما می‌خواهد کمکی به متفاوت‌بودن ما نمی‌کند چون جامعه همیشه نمی‌داند به چه چیزی نیاز دارد. اغلب‌اوقات، بهترین‌بودن فقط یعنی بهترین نسخه از خودتان باشید.
Daniel Dabiri Rad
ما برای ادامۀ مسیرمان به کمی تخیل نیاز داریم.
آرزو ایرانمهر
پس آیا ثبات قدم صرفاً همان داستان‌های خوش‌بینانه‌ای است که شما درمورد آینده در ذهنتان می‌سازید؟ خیر، گاهی داستان‌ها بسیار فراتر از این هم می‌روند. آنها گاهی چیزهایی از گذشته را به ذهنتان می‌آورند تا به موفقیت شما کمک کنند؛ این داستان‌ها می‌توانند به شما کمک کنند در نفرت‌انگیزترین جای دنیا هم زنده بمانید.
amir_abbas
مهم‌ترین چیزی که باید درمورد موفقیت به ‌خاطر داشته باشیم چیست؟ فقط یک واژه: هم‌راستا‌بودن. موفقیت در نتیجۀ یک ویژگی خاص به‌دست نمی‌آید بلکه در نتیجۀ هم‌راستابودن کسی به‌دست می‌‌آید که الان هستید، با جایی که می‌خواهید به آنجا برسید؛ مهارتی مناسب در نقشی مناسب. یک فرد خوب که در میان افراد خوب دیگر قرار دارد. داستانی که شما را با دنیا مرتبط سازد به‌نحوی که به مسیر خود ادامه دهید. شبکه‌ای که به شما کمک کند و شغلی که با ویژگی درون‌گرایی و برون‌گرایی شما متناسب باشد. سطحی از اعتمادبه‌نفس که هم به شما کمک کند مسیرتان را ادامه دهید و هم در صورت روبه‌روشدن با شکست‌های اجتناب‌ناپذیر از آن درس بگیرید و خودتان را ببخشید. تعادلی میان چهار قسمت اصلی زندگی که یک زندگی کامل و بدون حسرت را برای شما می‌سازد.
phoenix
همۀ این مسائل به یک سؤال ختم می‌شوند: من چه می‌خواهم؟ اگر شما تصمیم نگیرید جهان برای شما تصمیم می‌گیرد. همان‌طور که دیدید این مسیری بی‌انتهاست که شما همیشه باید در آن تلاش کنید و هرگز به مقصد نمی‌رسید. اِلِن گالینسکی در یکی از مطالعاتی که انجام می‌داد از بچه‌ها پرسید: «اگر به شما می‌گفتند یک آرزو کنید و شما فقط یک آرزو داشتید که می‌توانست نحوۀ تأثیر کار پدر و مادرتان در زندگی شما را تغییر دهد آن آرزو چه بود؟» می‌خواهید بدانید بیشترین پاسخی که به‌دست آمد چه بود؟ آنها آرزو داشتند پدر و مادرشان «کمتر استرس داشته باشند و کمتر احساس خستگی کنند».
phoenix
وارن بافت در جمله‌ای که من آن را خیلی دوست دارم می‌گوید: «من همیشه نگران افرادی هستم که می‌گویند: «من قرار است این کار را به مدت ۱۰ سال انجام دهم؛ البته خیلی هم از آن خوشم نمی‌آید. ولی بعد این کار را می‌کنم ....» و این شبیه این است که شما لذتِ بودن در کنار عشق زندگی‌تان را بگذارید برای سال‌های پیری‌تان. این اصلاً ایدۀ خوبی نیست.»
phoenix
خودتان را کنترل کنید چون می‌خواهم موضوع ناخوشایندی را به شما بگویم: شما باید یک تصمیم بگیرید. جهان نقطۀ پایانی برای شما مشخص نمی‌کند؛ این شما هستید که باید این کار را انجام دهید. شما باید از خودتان بپرسید من چه می‌خواهم؟ درغیراین‌صورت فقط باید چیزهایی را به‌دست بیاورید که آنها می‌خواهند. بابت گفتن این مسئله متأسفم ولی در جهان امروز که دیگران میزان محدودۀ هر گروه را تعیین می‌کنند «داشتن همه‌چیز باهم» غیرممکن است. ما در گذشته عادت داشتیم دنیا برایمان تعیین کند که چه زمانی باید دست از کار بکشیم، ولی درحال‌حاضر این تعادل را شما باید برقرار کنید؛ درغیراین‌صورت ممکن است شما هم در بستر مرگ گرفتار اولین حسرتی شوید که به آن اشاره کردیم: نداشتن جرئت زندگی به روشی که خودتان دلتان می‌خواهد و درعوض، زندگی‌کردن طبق چیزی که دیگران می‌خواهند.
phoenix
مشکل اینجاست که ما عاشق داشتن حق انتخاب هستیم و از انتخاب‌کردن متنفریم. داشتن حق انتخاب یعنی داشتن فرصت‌ها؛ انتخاب‌کردن یعنی از‌دست‌دادن فرصت‌ها. داشتن حق انتخاب‌های زیاد احتمال پشیمانی را هم بالا می‌برد.
phoenix
نویسنده‌ای به نام تونی اسکوارتز می‌گوید: «عامل اصلی عملکرد بالا انرژی است نه زمان.» و این یک دیدگاه کیفی در برابر یک دیدگاه کمی است. همۀ ساعت‌ها یکسان نیستند. ما ماشین نیستیم و مدل زمان هم یک مدل ماشینی نیست. شغل ما قرار نیست یک ماشین باشد-شغل ما امکاناتی برای ماشین‌ها فراهم می‌کند که کارهای بزرگی انجام دهند.
phoenix

حجم

۴۰۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

حجم

۴۰۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

قیمت:
۶۷,۵۰۰
۴۷,۲۵۰
۳۰%
تومان