بریدههایی از کتاب سرگذشت آب و آتش؛ آذرگان
۴٫۶
(۷۴۶)
خطاب به شما، خسروانوشیروان ایران
آذرگان، جشن نیایش آتش است. آتشی که گرمای آن به زندگیمان شور و شوق عشق را هدیه میدهد. همان آتش مقدس که برای همهمان ارزش خاصی دارد... برای همه و بیش از همه برای من...
پوریای من!
پیش از تو من بودم و آتشی خاموش در سینهام.
اما تو این آتش را روشن کردی.
آری! تو بودی که آب را با آتش آمیختی.
تو ناممکن را برای هر دویمان ممکن کردی!
دوستت دارم، ای همیشه جاویدان من!
آذرگانت، سالروز تولدت، مبارک!
دایانا
Parla Pashayy
دستم را روی سینهام میگذارم و آرام نفس میکشم. قلبم چقدر تند میزند و چقدر هم آرام است!
دلتنگِ ماه
لحظهای لرزش قلبم را احساس میکنم. ـ بخند که وقتی میخندی، همهچیز تو قلبم سر جاشه. ـ این جمله به راستی یک شعر است. شعری زیبا، کوتاه و دوستداشتنی
دلتنگِ ماه
ـ مگه مرد بودن بده؟
ـ لوسین الان مرد نیست. مردها بیاحساس نیستن دایانا. لوسین احساسات زنانش رو سرکوب کرده اما تبدیل به مرد نشده. مردها قوی و محکمن، جدی و استوارن اما بیاحساس نیستن. اما لوسین... هست.
ـ چه غمانگیز.
دلتنگِ ماه
ـ ملاک درستی یک کار، سختی یا آسونی نیست. کار درست رو باید انجام داد. حتی اگر تاوان زیادی داشته باشه.
^-*شادی مرتضوی*-^
رابطهای تا ابد برقرار میمونه که همیشه به نفع هر دو طرف باشه.
کاربر ۳۳۳۴۵۷۸
از سالها پیش ساسانیان تلاش کردن مقام زن رو بهبود ببخشن. شاپور یکم برای اولین بار در تاریخ، در سنگنوشتهای رسمی به نام شهبانوی ایران اشاره کرد. بعد در زمان بهرام دوم، تصویر ملکه در سنگنگارهای کنار پادشاه حک شد. شاپور دوم که در کودکی بر تخت نشست، تا سالها مادرش، ملکهٔ سابق ایران به همراه دربار حکومت میکرد. سالها بعد شهبانو دینگ هنگام درگیری پسرانش بر سر پادشاهی به مدت چند ماه در تیسفون با مهر خودش پادشاهی کرد و در نهایت کیقباد دستور داد داستانهایی با محوریت پادشاهی زنان در کتابهای اسطورهای ما نوشته بشه. داستانهایی که باید خونده باشی.
فلانی
بر مردم گرسنه راحتتر میشه پادشاهی کرد.
فلانی
ابر خاکستری بیباران بودن چقدر دلگیر است. درست مثل حالوهوای قصر تیسفون بدون پوریا... خاکستری شدن آسمان را به شوق بارش باران میتوان تحمل کرد و تاریکی قصر و مردمانش را تنها به شوق حضور پوریا...
فلانی
وقتی میخندی همهچیز تو قلبم سر جاشه.
فلانی
عشق اتفاقی نیست که بیفتد. عشق را باید ساخت.
فلانی
دیبا؟! دارید من رو با یک رعیت مقایسه میکنید؟
فلانی
آدمها اگر به وقتش برای خواستههاشون نجنگن، خیلی زود به شرایط عادت میکنن. انقدر که خواستههاشون رو فراموش میکنن.
فلانی
بیشتر دوستت دارم چون تو هنوز همون پوریایی.
ـ تو هم همون دایانا باش.
ـ پس روز مهرگان انار رو روی زمین میندازم تا برام برداری.
ـ زمین نه، زیر میز بهتره.
ـ فکر نمیکنم دیگه زیر میز جا بشی پوریا.
فلانی
آرامش و امنیت یک مفهوم فرامرزیه. همهٔ کشورها باید در صلح باشن تا آرامش برقرار باشه.
فلانی
پنج سال پیش پسرعمو هوان گفت من فقط یک عروسک خیمهشببازی هستم. حالا منظورش رو میفهمم. تو این سالها سپهبد ماجج و فرماندهان در مرزها جنگیدن، مشاورانم راهحل مشکلات رو پیدا کردن، کارن هم کمک کرد مورد احترام بقیه باشم. من فقط عروسکی بودم که در دستشون حرکت میکردم.
فلانی
با صبر کردن درست میشه؟
ـ نه. نمیشه. ولی وقتی انقدر ضعیف میشی که نمیتونی کاری کنی، به زمان چنگ میزنی. زمانی که بالاخره میگذره.
فلانی
ـ بشین اینجا دایانا.
ـ گفتی میخوای تنها باشی.
ـ میخوام با تو تنها باشم.
فلانی
من هرگز به کارن خیانت نکردم. این ملاقاتهای من و پوریا، همه برای بعد از مرگ کارن است.
فلانی
دو ماه پیش میگفتی چون دوستت ندارم و درکت نمیکنم، بهت قدرت نمیدم. حالا میگی چون بهت قدرت دادم، یعنی دوستت ندارم. من باید چی کار کنم؟
fatemeh_z_gh09
حجم
۵۰۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۴۰ صفحه
حجم
۵۰۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۴۰ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان