بریده‌هایی از کتاب بزرگ‌ترین راز ثروت در طول تاریخ

شما هر چقدر ببخشید، جهان بیشتر از آن به شما می‌بخشد.

چیزی که با قیدوشرط داده شود بخشش نیست، بلکه رشوه است. اگر آزادانه و به‌رایگان نبخشیم افزایشی حاصل نخواهد

کلود هاپکینز می‌گوید: «بهترین راه برای فروش هر چیز این است که نمونه‌ای از آن را مجانی بدهید!»

هنری فورد می‌گفت افراد دو نوع هستند. کسانی که فکر می‌کنند می‌توانند و کسانی که فکر می‌کنند نمی‌توانند؛ و اتفاقاً هر دو درست فکر می‌کنند. باورهای شما همیشه تجربه‌هایتان را می‌سازند.

به این سخن گوش کنید و آن را یاد بگیرید: آنچه را می‌خواهید به‌دست بیاورید، بدهید. ما نباید سعی کنیم مسیرهایی که خیر و نیکی از طریق آن‌ها به سراغمان می‌آیند غیرمنعطف کنیم. دلیلی ندارد فکر کنیم آنچه می‌دهیم، از طریق کسی که به او چیزی داده‌ایم جبران خواهد شد. ـ چارلز فیلمور

همچنین یک اصل مغناطیسی را تبیین کردم که پول را به‌سوی من جذب می‌کرد: «همان‌طور که بدهید همان‌طور خواهید گرفت.» اگر وقت بدهید وقت می‌گیرید. اگر محصولات بدهید محصولات می‌گیرید. اگر عشق بدهید عشق می‌گیرید. اگر پول بدهید پول می‌گیرید. این یک نکته به‌تنهایی می‌تواند وضعیت مالی‌تان را متحول کند.

اگر وقت بدهید وقت می‌گیرید. اگر محصولات بدهید محصولات می‌گیرید. اگر عشق بدهید عشق می‌گیرید. اگر پول بدهید پول می‌گیرید. این یک نکته به‌تنهایی می‌تواند وضعیت مالی‌تان را متحول کند.

بهترین تجربه‌ام این بوده است که بخشیدن، راز حفظ پول، موفقیت، سلامتی، عشق و خوشبختی در طول زندگی است.

«اگر کسی تمرین کند کارهایی را برای دیگران انجام دهد طوری که این به عادتی تبدیل شود که او از آن آگاه نباشد، همهٔ نیروهای جهان، پشت سر او و هر کاری که می‌کند صف می‌کشند.»

آموختم وقتی دست از بخشش بردارم درِ همهٔ خیر و نیکی‌ها را که خداوند برای من تدارک دیده است «قفل می‌کنم». در نتیجه شروع کردم به بخشیدنِ آنچه دارم؛ زمان، عبادت و خیلی کمک‌های دیگر، به کسانی که به کمک تخصصی من نیاز داشتند.

اگر روز بدی دارید یا در وضعیت فکری منفی‌ای هستید صرفاً به این خاطر که فکر می‌کنید باید ببخشید، نبخشید. در چنین شرایطی، نه اعتبار بیشتری برای خدا حاصل خواهد شد و نه فایده‌ای برای شما و خانواده‌تان خواهد داشت. در عوض، منتظر شوید تا روز خیلی خوبی و حال خیلی خوبی پیدا کنید. وقتی چنین شرایطی پیش آمد ببخشید و ببینید چه اتفاقی می‌افتد. اگر می‌بینید دارید محاسبات ریاضی می‌کنید تا تصمیم بگیرید که چقدر می‌توانید ببخشید یا نگران این هستید که آنچه دیگران فکر می‌کنند معقول است دیگر به خودتان زحمت بخشیدن را ندهید. شما آن احساس را از دست داده‌اید.

از من خواست یک دلار به او بدهم. من احساسی عالی پیدا کردم و در عوض، بیست دلار به او دادم. او هم احساسی عالی پیدا کرد و این‌که من او را خوشحال کردم باعث شد احساسی حتی بهتر پیدا کنم.

وقتی متوجه می‌شوید احساس خوبی دارید آن فرصت را غنیمت بشمارید تا از روی این حس ببخشید که وفوری را که از آن برخوردار هستید تقسیم کنید.

بخشیدن با انگیزهٔ دریافت کردن واقعاً شاهدی بر فقدان یا کمبود است.

این بدان معناست که فقط باید به این خاطر بخشید که از بخشیدن لذت ببرید. اگر به این خاطر می‌بخشید که انتظار دارید چیزی به‌دست آورید، ضد هدف عمل می‌کنید. کاینات به این راحتی احمق نمی‌شود.

یک نقل قول بسیار مربوط دیگر از مایک، این است: «بخشیدن و دادن، این پیام را به کاینات می‌دهد که شما باور دارید که نیازهای شما برآورده می‌شوند و چیزها در اختیار شما قرار می‌گیرند، چون حتی وقتی کیفتان را خالی می‌کنید و نمی‌ترسید این نشان‌دهندهٔ آن است که ایمان دارید که شما به‌عنوان یک کل باقی خواهید ماند، صندوق پولتان پر خواهد شد و آنچه از همه مهم‌تر است عشقی است که به کسی دارید که فلان چیز را به او بخشیده‌اید.

یکی از دلایل اصلی این که خیلی‌ها پول ندارند این است که در سکوت یا آشکارا آن را نکوهش می‌کنند. ـ ژوزف مورفی، از کتاب چطور پول را جذب کنیم

افراد سخاوتمند به‌ندرت دچار بیماری روانی می‌شوند. ـ دکتر کارل ای منینگر

باز هم تکرار می‌کنم. این‌که وقتی چیزی می‌دهید یا می‌بخشید چه احساسی دارید بیشترین اهمیت را دارد. پول بخشیدن، معیار خیلی خوبی برای سنجش سلامت روان یک فرد است.

پس اگر مثل خدا فکر می‌کردید چه کار می‌کردید؟ این پرسش شگفت‌انگیز وارد همهٔ ابعاد زندگی شما می‌شود. اگر مثل خداوند فکر می‌کردید در روابطتان چطور عمل می‌کردید؟ اگر مثل خداوند فکر می‌کردید در جامعه چطور رفتار می‌کردید؟ این چیزی بیش از یک تمرین رهایی‌بخش در تصویرسازی خلاق است. فرصتی برای وسعت بخشیدن به قلبتان نیز هست. چطور مثل خدا فکر می‌کنید؟ وانمود کنید. وانمود کنید خدا هستید. اگر خدا بودید چطور فکر می‌کردید؟ من که شخصاً وقتی وانمود می‌کنم مثل خدا فکر می‌کنم دیگر به هیچ محدودیتی فکر نمی‌کنم. ذهنم همه‌چیز را درنظر می‌گیرد: علاج سرطان؟ البته! میلیون‌ها دلار در بخت‌آزمایی بُردن؟ بله.