دوستان من بیایید
برای جستوجوی جهانی تازه، دیر نیست
برای تحقق اهدافمان
تا فراسوی غروب
همراه باد رهسپار شویم
گرچه کنون مثل گذشتهها
پاهایمان را یارای رفتن نیست
اما زمین و آسمان را میپیماییم
چرا که ما همین هستیم، همین.
مینا
«احتمالاً دانشگاه ذوق شاعرانهتون رو کور خواهد کرد. تجربهٔ کسالتآور ساعتها تجزیهوتحلیل و نقد این بلا رو سر شما خواهد آورد. البته دانشگاه گونههای دیگهای از ادبیات رو هم براتون فاش خواهد کرد. بسیاری از آثار برتر و سحرانگیز ادبی رو با شما آشنا خواهد کرد که باید با دلوجان اون رو جذب کنید. بعضی از اونها هم به معنی واقعی کلمه چرند و مزخرفان و مثل بلا و طاعون باید ازشون دوری کنید.»
🌸فطرس🌸
این کلاسها به همون اندازهٔ کلاسهای درسی مهمان و باید جدی گرفته بشن، درست نمیگم آقایون؟»
اِیْ اِچْ|
به همهٔ معلمانی
که کلمه را
در کالبد زبان
جاری ساختند
و با کلامشان
نوع دیگر زیستن را آموختند،
نوع دیگر نگریستن را...
رادیو سکوت :)
حتی اگه اون ماشه رو هم نکشیده باشه، باز هم خودش اون رو کشت...
🌸فطرس🌸
«رهسپار جنگل شدم به این امید که اندیشمندانه زندگی کنم. میخواستم زندگیم ژرف و معنادار باشد و تمام عصارهٔ حیات را فرو برم! تا ریشهکن کنم هرآنچه را که زندگیبخش نیست و نمیخواهم لحظهٔ مرگ دریابم زندگی نکردهام.»
Kak Farhad
غرق در خیال فرداییم
وقتی فردایی در کار نیست
ن. عادل
«حس میکنم هرگز پیش از این زنده نبودم. سالهاست که خطر نکردم و برای چیزی دل به دریا نزدم. اصلاً نمیدونم چی هستم یا چی میخوام بشم.
Mobina
اندیشه و کلمات چنان قدرتی دارند که میتونن جهان را دگرگون کنند.
Nika
شعری از ویتمن براتون نقل میکنم:
«آه ای خدا! ای هستی!
داد از این پرسشهای تکراری،
داد از زنجیرهٔ بیپایان بیایمانی،
داد از سرزمینهای آکنده از حماقت و نادانی،...
در این میان بگو، چیست مایهٔ امید و دلخوشی،
ای خدا، ای هستی؟
ندا آمد؛
به این خاطر
که تو اینجایی ـ
که زندگی هست و یگانگی ـ
که این نمایش در جریان است با قدرت و برتری،
شاید که تو
شعر خویش را بنگاری...»
samira