بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب انجمن شاعران مرده | صفحه ۱۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب انجمن شاعران مرده

بریده‌هایی از کتاب انجمن شاعران مرده

۴٫۳
(۵۶۹)
از گذشته‌ات با افتخار یاد کن اما رو به آینده‌ات لبخند بزن و خوش دارش (و با مرگ به رقص آ در این سرور)
bluegirl
«پس اگه می‌خوای یه آتئیست دوآتیشه بار بیاری، اون‌ها رو سفت و سخت بگیر به باد تعلیمات مذهبی. این همیشه جواب داده.»
نیکو👷‍♀️
«همیشه فکر می‌کردم آموزش یاد می‌ده که تو جای خودت فکر کنی.»
نیکو👷‍♀️
رفقا، در وجود همهٔ ما نیاز بزرگی هست که دوست داره پذیرفته و تأیید شه. اما باید به چیزی که در شما متفاوت و منحصربه‌فرد هست، اعتماد کنید حتی اگر عجیب و غریبه یا بقیه اون رو نمی‌پسندن.
نیکو👷‍♀️
«در میان مردمان کاملاً تنها باش، تا بفهمی چقدر توان ایستادگی داری!»
نیکو👷‍♀️
تلاش کنید تا صدای خودتون رو کشف کنید، هرقدر این زمان را به بعد موکول کنید احتمال این‌که اصلاً به اون دست پیدا کنید، کمتر خواهد شد. به قول ثورو، اغلب آدم‌ها عمرشان در سکوت و نومیدی سپری می‌شه. چرا به این خاموشی تن بدیم؟ خطر کنید و قدم در راه‌های تازه‌تر بگذارید.
نیکو👷‍♀️
«و نمی‌خواهم لحظهٔ مرگ دریابم هرگز زندگی نکرده‌ام.»
نیکو👷‍♀️
«پس اگه می‌خوای یه آتئیست دوآتیشه بار بیاری، اون‌ها رو سفت و سخت بگیر به باد تعلیمات مذهبی. این همیشه جواب داده.»
فاطمه
چارلی هچنان که داشت به بیرون رفتن نیل نگاه می‌کرد، گفت: «حس می‌کنم هرگز پیش از این زنده نبودم. سال‌هاست که خطر نکردم و برای چیزی دل به دریا نزدم. اصلاً نمی‌دونم چی هستم یا چی می‌خوام بشم. نیل می‌دونه می‌خواد بازیگر شه. ناکس می‌دونه کریس رو می‌خواد.»
فاطمه
گرچه جانم از او دور است عشقم هر لحظه بیشتر جان می‌گیرد.
نگآرا
«لبخندش شیرینی شگرفی‌ست و چشمانش تلألؤِ پُردرخشش آفتابی‌ست زندگی بی‌نقص است و خرسندی از آن من است گر فقط بدانم او زنده است.»
نگآرا
«زن‌ها کلیسای جامع‌اند، پسرها! در اولین فرصتی که یافتید، یکی از اون‌ها رو برای عبادت انتخاب کنید.»
نگآرا
و نمی‌خواهم لحظهٔ مرگ دریابم هرگز زندگی نکرده‌ام.
یا علی(علیه السلام)
حتی اگه اون ماشه رو هم نکشیده باشه، باز هم خودش اون رو کشت...
یا علی(علیه السلام)
«در سرزمین‌هایی با آسمانی صاف و بی‌ابر، آسمانی پرستاره و رخشان، برتر از تمام این تاریکی و روشنایی‌ها را می‌توانی در سیما و چشمانش ببینی.»
نگآرا
«مگر می‌توان تو را با روزی تابستانی قیاس کرد؟ چه بسا که تو از تابستان هم دل‌پذیرتری و دل‌آرام‌تر...»
نگآرا
«یک دوراهی در جنگل سر برآورده بود و من جاده‌ای را در پی گرفتم که رد کمتری در آن نمایان بود و این همانی بود که راه را متفاوت می‌ساخت.»
نگآرا
دست بذارید روی مهم‌ترین چیزهای زندگی‌تون، عشق، زیبایی، حقیقت و عدالت.
نگآرا
«در میان مردمان کاملاً تنها باش، تا بفهمی چقدر توان ایستادگی داری!»
نگآرا
«می‌پرسی؛ چطور به تو عشق می‌ورزم؟ بگذار تا آن‌ها را برایت بشمارم. دوستت دارم از عمق جان...»
نگآرا

حجم

۱۲۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

حجم

۱۲۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۲۱,۰۰۰
۷۰%
تومان