بریدههایی از کتاب انجمن شاعران مرده
۴٫۳
(۵۷۱)
که الان مثلثات رو نمیتونم تو کلهم فرو کنم!»
میکس گفت: «معلومه که میتونی. ببین، تو الان گیر یه مثلث عشقی هستی، این یعنی نصف مثلثات رو رفتی
LiLy !
چارلی پرسید: «شام چطور بود؟ قیافهت که آشولاشه. چی به خوردت دادن، از همون گوشتهای مشکوک ولتون؟»
ناکس نالهکنان گفت: «وحشتناک بود، افتضاح! اونجا زیباترین دختری رو دیدم که ممکن بود تا آخر عمرم ببینم!»
LiLy !
اگر دربارهٔ چیزی اطمینان دارید خودتون رو مجبور کنید تا به اون از دریچهٔ دیگهای نگاه کنید.
zahra_askari
تو شعر میخونی چون عضوی از نژاد بشر هستی چون نژاد بشر، سرشار از شور و عشق و احساسه! پزشکی، قانون، بانکداری، این چیزها برای حفظ و ادامهٔ بقای زندگی لازمان. اما شعر، ادبیات، عشق و زیبایی چی؟ اینها چیزهاییان که ما به خاطرش زندهایم و نفس میکشیم!
Hamideh Rezaee
پزشکی، قانون، بانکداری، این چیزها برای حفظ و ادامهٔ بقای زندگی لازمان. اما شعر، ادبیات، عشق و زیبایی چی؟ اینها چیزهاییان که ما به خاطرش زندهایم و نفس میکشیم!
یك رهگذر
فارغ از همهٔ حرفهایی که دیگران میگن، اندیشه و کلمات چنان قدرتی دارند که میتونن جهان را دگرگون کنند.
یك رهگذر
لحظهای تأمل کرد و بعد گفت: «رهسپار جنگل شدم به این امید که اندیشمندانه زندگی کنم. میخواستم زندگیم ژرف و معنادار باشد و تمام عصارهٔ حیات را فرو برم! تا ریشهکن کنم هرآنچه را که زندگیبخش نیست و نمیخواهم لحظهٔ مرگ دریابم زندگی نکردهام.»
Mohadese Neshat
«زنها کلیسای جامعاند، پسرها! در اولین فرصتی که یافتید، یکی از اونها رو برای عبادت انتخاب کنید.»
Mohadese Neshat
گفت: «جان، اگه من جای تو بودم در مورد هماهنگی پسرها نگرانی به دل راه نمیدادم.»
«چطور؟»
«خب، تو خودت پشت همین نیمکتها و کلاسهای مقدس فارغالتحصیل شدی، مگه نه؟»
«بله.»
«پس اگه میخوای یه آتئیست دوآتیشه بار بیاری، اونها رو سفت و سخت بگیر به باد تعلیمات مذهبی. این همیشه جواب داده.»
milad amiri nasb
«شعر رو به کلمه محدود نکنید. شعر در موسیقی هست، در یک عکس، در پروسهای که غذا آماده میشه. در هر چیزی که کشف و شهودی در اون باشه. شعر میتونه در اغلب اتفاقات روزمرهٔ شما وجود داشته باشه، اما هرگز، هرگز معمولی و پیشپاافتاده نیست.
milad amiri nasb
«دوستان من بیایید
برای جستوجوی جهانی تازه، دیر نیست
برای تحقق اهدافمان
تا فراسوی غروب
همراه باد رهسپار شویم
گرچه کنون مثل گذشتهها
پاهایمان را یارای رفتن نیست
اما زمین و آسمان را میپیماییم
چرا که ما همین هستیم، همین.
با سرشتی همسان و دلهایی دلیر
که اینک گذر زمان و تقدیر
از قدرتش کاسته است
اما ارادهاش آهنینتر شده است
milad amiri nasb
کیتینگ کف دستش را محکم به دیوار پشت سرش کوبید و صدایی همچون ضربهٔ طبل در کلاس پیچید. کل کلاس با این صدا به عقب چرخیدند. کیتینگ سرسختانه زمزمه کرد: «حرف من اینه ـچرنده، تف سربالاس! تو شعر میخونی چون عضوی از نژاد بشر هستی چون نژاد بشر، سرشار از شور و عشق و احساسه! پزشکی، قانون، بانکداری، این چیزها برای حفظ و ادامهٔ بقای زندگی لازمان. اما شعر، ادبیات، عشق و زیبایی چی؟ اینها چیزهاییان که ما به خاطرش زندهایم و نفس میکشیم!
شعری از ویتمن براتون نقل میکنم:
«آه ای خدا! ای هستی!
داد از این پرسشهای تکراری،
داد از زنجیرهٔ بیپایان بیایمانی،
داد از سرزمینهای آکنده از حماقت و نادانی،...
در این میان بگو، چیست مایهٔ امید و دلخوشی،
ای خدا، ای هستی؟
milad amiri nasb
تو شعر میخونی چون عضوی از نژاد بشر هستی چون نژاد بشر، سرشار از شور و عشق و احساسه! پزشکی، قانون، بانکداری، این چیزها برای حفظ و ادامهٔ بقای زندگی لازمان. اما شعر، ادبیات، عشق و زیبایی چی؟ اینها چیزهاییان که ما به خاطرش زندهایم و نفس میکشیم!
Mohadese Neshat
گفت: «جان، اگه من جای تو بودم در مورد هماهنگی پسرها نگرانی به دل راه نمیدادم.»
«چطور؟»
«خب، تو خودت پشت همین نیمکتها و کلاسهای مقدس فارغالتحصیل شدی، مگه نه؟»
«بله.»
«پس اگه میخوای یه آتئیست دوآتیشه بار بیاری، اونها رو سفت و سخت بگیر به باد تعلیمات مذهبی. این همیشه جواب داده.»
named.aida
منظورم اینه که مطمئنی قضیه فقط همینه؟ یا نمیخوای کسی بفهمه چی تو دلت میگذره؟»
°•. MaryaM .•°
«شکوفههای سرخ را
همین حالا که میتوانی
از جا برچین
زمان کهن سال
آرام در گذر است
همین گل که کنون به روی تو لبخند میزند
فرداروز
عمرش فانی خواهد بود.»
°•. MaryaM .•°
کیتینگ گفت: «همیشه فکر میکردم آموزش یاد میده که تو جای خودت فکر کنی.»
نولان خندید: «تو سن و سال این پسرها؟ به هیچوجه! سنت و انضباط، جان!»
هرگز
«اگر دربارهٔ چیزی اطمینان دارید خودتون رو مجبور کنید تا به اون از دریچهٔ دیگهای نگاه کنید. حتی اگه به نظرتون اشتباه یا احمقانه باشه.
ناسا
رفقا، در وجود همهٔ ما نیاز بزرگی هست که دوست داره پذیرفته و تأیید شه. اما باید به چیزی که در شما متفاوت و منحصربهفرد هست، اعتماد کنید حتی اگر عجیب و غریبه یا بقیه اون رو نمیپسندن
sara.kh
شعر میتونه در اغلب اتفاقات روزمرهٔ شما وجود داشته باشه، اما هرگز، هرگز معمولی و پیشپاافتاده نیست. البته که میتونید دربارهٔ آسمان یا لبخند دختری بنویسید، اما وقتی این کار رو میکنید، اجازه بدین شعرتون یادآور روز رستگاری باشه، یا رستاخیز، یا هر روزی. همانقدر که شعرتون باید روشنگری کنه، ما رو به هیجان بیاره و الهامبخش باشه، باید اندکی هم حس جاودانگی رو در ما زنده کنه.»
sara.kh
حجم
۱۲۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۱۲۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
۲۱,۰۰۰۷۰%
تومان