بریده‌هایی از کتاب اصول موفقیت

اگر هدفی نداشته باشید که مانند قطب‌نما شما را راهنمایی کند، ممکن است اهداف و برنامه‌های اجرایی‌تان با موفقیت همراه نباشند. نمی‌خواهید که فقط از نردبان بالا رفته و ببینید که نردبان را به دیوار اشتباهی تکیه داده‌اید.

هنگامی که به هدف خود در زندگی پی می‌برید، می‌توانید همه کارهای اطراف‌تان را سازماندهی کنید. هر کاری که انجام می‌دهید باید بیان‌کننده هدف‌تان باشد. اگر کاری با هدف‌تان هماهنگ نباشد، در آن موفق نخواهید شد.

هنگامی که با شور و اشتیاق و از صمیم قلب هدف دارید، افراد، منابع و فرصت‌هایی که نیاز دارید به طور طبیعی به سمت شما جذب می‌شوند. حتی دنیا هم از این کار شما نفع می‌برد، زیرا وقتی با هدف واقعی زندگی خود همسو هستید، اگر چه ممکن است در ابتدا خودخواهانه به نظر برسد، به صورت خودکار دیگران نیز سود می‌برند.

اگر هدف نداشته باشید خیلی راحت در سفر زندگی منحرف می‌شوید. با بیکار و بی‌هدف گشتن موفقیتی حاصل نمی‌شود. اما با هدفمند بودن به نظر می‌رسد همه چیز در زندگی در جای درست قرار می‌گیرد. «هدفمند بودن» یعنی هر کاری که دوست دارید و در آن مهارت دارید را انجام دهید و چیزی که برای‌تان مهم است را به اتمام برسانید.

آیا تا به حال برای شما اتفاق افتاده که به دوستی که فاصله زیادی با شما دارد فکر می‌کردید و چند دقیقه بعد او به شما تلفن کند؟

یک دانش‌آموز زبان‌پریش که سه درس را افتاده می‌تواند به نویسنده کتاب‌های پرفروش و یک تهیه‌کننده تلویزیون تبدیل شود. بنابراین اگر باور کنید امکان‌پذیر است شما هم می‌توانید به هر چه می‌خواهید برسید.

هنگام در میان گذاشتن چشم‌انداز خود متوجه خواهید شد برخی از افراد می‌خواهند در تحقق آن به شما کمک کنند. برخی نیز شما را به دوستان یا منابعی که می‌توانند به شما کمک کنند معرفی می‌کنند. همچنین درمی‌یابید هر باری که چشم‌انداز خود را با دیگران در میان می‌گذارید، شفاف‌تر، واقعی‌تر و دست‌یافتنی‌تر می‌شود. از همه مهم‌تر این که هر زمانی که چشم‌انداز خود را با دیگران در میان می‌گذارید باور ناخودآگاه خود را تقویت می‌کنید که شما می‌توانید آن را به دست آورید.

هنگامی که کار نوشتن چشم‌انداز به پایان رسید آن را با یکی از دوستان خوب‌تان که قابل اعتماد، مثبت و حمایت‌کننده است در میان بگذارید. ممکن است از این بترسید که دوست‌تان فکر کند چشم‌انداز شما خیلی عجیب و غریب، خارج از دسترس، آرمانی، غیرواقعی یا مادی است. تقریباً همه کسانی که به فکر به اشتراک گذاشتن چشم انداز خود هستند چنین اندیشه‌هایی داشته‌اند. اما واقعیت این است که اکثر افراد ته دل خود همان چیزی را می‌خواهند که شما می‌خواهید.

باید براساس خواسته‌ها و اهداف و آرزوهای خود تصمیم بگیرید نه بر پایه اهداف، آرزوها، نظرات و قضاوت‌های والدین، دوستان، همسر، فرزندان و همکاران خود. از توجه کردن به این که دیگران چه فکری در مورد شما می‌کنند دست بردارید و به دنبال قلبت‌تان بروید.

باید «نمی‌توانم‌ها» را رها کنید عبارت «نمی‌توانم» قدرتمندترین نیروی نفی در روان انسان است.

می‌توانید هر کسی که می‌خواهید باشید، اگر فقط با اعتقاد راسخ کافی باور داشته باشید و با ایمان دست به کار شوید، هر چه که ذهن درک و باور کند، می‌تواند به دست آورد.

«ادامه دادن یک رفتار و انتظار داشتن نتیجه متفاوت». این هرگز اتفاق نمی‌افتد! اگر یک الکلی هستید

راز موفقیت شروع کردن است. راز شروع کردن تبدیل وظایف پیچیده و طاقت‌فرسا به وظایف کوچک و قابل مدیریت و سپس انجام دادن اولین مورد آن‌هاست.

اگر از زندگی خسته شده‌اید، اگر هر روز صبح با انرژی زیاد برای انجام کارها بیدار نمی‌شوید- به اندازه کافی هدف ندارید.

تمام آن زمانی را که نگران طرز تفکر مردم در مورد ایده‌ها، اهداف، لباس، مو و خانه خود به هدر دادید را می‌توانستید صرف تمرکز روی انجام کارهایی کنید که شما را به اهداف‌تان می‌رساند.

گاهی اوقات این ندانسته‌ها نیستند که جلوی موفقیت را می‌گیرند. چیزی که می‌دانی و درست نیست موفقیت را به تأخیر می‌اندازد. عاقلانه این است که مفروضاتمان بپرسیم امور چگونه انجام می‌شوند و فرصت‌های جدید را بپذیریم.

ذهن مانند یک ابزار قدرتمند است که به معنای واقعی کلمه می‌تواند هر چه می‌خواهید را برای شما فراهم کند. اما ابتدا باید باور کنید چیزی که می‌خواهید امکان‌پذیر است. باور یک انتخاب است. ابتدا فکری است که انتخاب می‌کنید بارها و بارها به آن بیاندیشید تا این که تفکر به صورت خودکار انجام شود.

«هر چه ذهن بتواند درک و باور کند، می‌تواند به دست آورد».

فهرستی از «می‌خواهم» های خود تهیه کنید یکی از ساده‌ترین راه‌های شفاف‌سازی چیزهایی که واقعاً می‌خواهید این است که یک فهرست ۳۰ تایی از کارهایی که می‌خواهید انجام دهید، ۳۰ چیز که می‌خواهید داشته باشید و ۳۰ شخصیتی که می‌خواهید قبل از مردن باشید تهیه کنید. این بهترین شیوه برای شروع است.

برایان تریسی، یکی از پیشروهای آمریکا در حوزه توسعه ظرفیت‌های انسانی و تأثیر فردی معتقدم هر یک از ما با هدفی در زندگی متولد می‌شود. شناسایی، پذیرش و احترام گذاشتن به این هدف شاید مهم‌ترین کاری است که انسان‌های موفق انجام می‌دهند. آن‌ها ساعت‌ها وقت صرف می‌کنند تا دریابند اینجا چه کار می‌کنند. سپس این هدف را با شور و اشتیاق دنبال می‌کنند.