بریده‌هایی از کتاب تعیین هدف؛ چگونه یک برنامه‌ی عملی خلق کنید و به اهدافتان برسید

در این کتاب خواهید آموخت که چگونه یک هدف را تعیین کنید، چگونه برای رسیدن به آن برنامه‌ریزی کنید و چگونه منابع و توان مورد نیاز برای رسیدن به هدف را کسب کنید. چیزی که باعث حمایت شما می‌شود کیفیت درک از خودتان است. اگر درک کنید که چرا باید به هدفی برسید، می‌توانید هدف را دنبال کنید یا این‌که آن را تغییر دهید تا به چیزی که واقعاً به خواسته‌های شما نزدیک‌تر است، تبدیل شود. درک علت رسیدن به هدف به شما قدرت و استقامت می‌دهد. اگر اهدافتان چالش‌برانگیز باشند (البته همین‌طور هم باید باشند)، رسیدن به آن‌ها نیاز به کار سخت و پذیرش ریسک دارد. اگر هدف واقعاً برای شما مهم نباشد یا هدفی را انتخاب کرده باشید که دلیل انتخاب آن را نمی‌دانید، رسیدن به نظم شخصی، برای انجام کارهای ضروری برایتان خیلی دشوار خواهد شد.

ده رهنمود در راستای اهداف مؤثر عبارتند از: ۱. اهداف مؤثر به صورت کتبی نوشته می‌شوند: بسیاری از ما درباره کارهایی که می‌خواهیم انجام دهیم رؤیاپردازی می‌کنیم، اما چه تعداد از ما یک قلم برمی‌داریم و چیزهایی را می‌نویسیم که می‌خواهیم به آن‌ها برسیم؟ وقتی یک رؤیا روی کاغذ می‌آید، به یک تعهد و یک مفهوم محکم تبدیل می‌شود. به این ترتیب رؤیای شما حسی از واقعیت پیدا می‌کند. نوشتن اهداف نخستین گام برای رسیدن به آن‌هاست.

ویکتور فرانکل، روان‌شناس اهل وین و از بازماندگان اردوگاه کار اجباری جنگ جهانی دوم بود. وی در کتابش به نام انسان در جستجوی معنا افرادی را تشریح می‌کند که می‌توانستند اهدافشان را برای زندگی تصویرسازی کنند و در نتیجه می‌توانستند در برابر شکنجه‌هایی که محیط به آن‌ها اعمال می‌کرد، ایستادگی کنند. او می‌گوید افرادی که هدف نداشتند به‌سرعت می‌مردند و کسانی که اهدافی را در نظر داشتند، بیشتر از دیگران دوام می‌آوردند.

در مورد مهارت‌ها و توانایی‌هایتان خیلی ویژه و مثبت فکر کنید.

صحبت ذهنی شما بر عملکردتان تأثیر می‌گذارد

چرا می‌خواهید به اهدافتان برسید؟

یک لحظه در مورد تجربه‌ای که شکست در نظر می‌گیرید، بیندیشید و آن را بنویسید: چه احساسی در مورد آن داشتید؟ آیا با این نکته موافقید که به دلیل آن تجربه در زمینه تطبیق با چالش‌های زندگی آماده‌تر شده‌اید؟

شکست خوردن برای رسیدن به هدف باعث نمی‌شود که شما یک بازنده باشید. شکست فقط به معنای این است که شما به آن هدف خاص نرسیده‌اید.

..... به احساس امنیت نیاز دارم. ..... ممکن است شکست بخورم. ..... به مهارت‌هایم شک دارم. ..... تغییر شیوه انجام کارها، روندی ساده نیست. ..... کارهای بسیار زیادی دارم که باید انجام دهم. هر کدام از آن‌ها یک مانع بالقوه را بر سر راه شما ایجاد می‌کنند تا سد راه تلاش‌های شما شوند، اما استراتژی‌های مناسبی نیز برای از میان برداشتن آن‌ها یا به حداقل رساندن اثر آن‌ها وجود دارد.