هر بار میرسیدم ته خیابان و میخواستم بروم آنطرف خیابان، حس میکردم امکان ندارد زنده به آن طرف خیابان برسم. خیال میکردم همینطوری محو و محو و محوتر میشوم و دیگر کسی پیدام نمیکند. خیلی ترسیدم. باور نمیکنی چقدر ترسیده بودم.
~ از ساکنین قلعه ی متحرک هاول ~
مامان بابام دینهای متفاوتی داشتند و برای همین هم ما بچهها توی خانواده یکجورهایی بیاعتقاد شده بودیم.
~ از ساکنین قلعه ی متحرک هاول ~
آنقدر افسرده بودم که به اصولم فکر نمیکردم. مشکل هم همینجا بود. وقتی آدم افسرده است فکرش درست کار نمیکند.
~ از ساکنین قلعه ی متحرک هاول ~
خوابم نمیآمد و حس مزخرفی داشتم. بدجوری افسرده بودم. آرزو میکردم کاش بمیرم.
~ از ساکنین قلعه ی متحرک هاول ~
افسردهتر از آن بودم که منظرهٔ بیرون برام اهمیتی داشته باشد.
~ از ساکنین قلعه ی متحرک هاول ~
خندهدارش اینجا بود که وقتی این دریوریها را میگفتم فکرم جای دیگری بود.
دختر امام رضا 💛
اصلاً حوصله نداشتم کل ماجرا را تعریف کنم. چه فایدهای داشت وقتی طرف نمیفهمید؟ اصلاً مالِ این حرفها نبود.
.....
«میدونم. حرفزدن باهام خیلی سخته. اینو خودمم میدونم.»
.....
«تا حالا شده خسته بشی؟ یعنی تا حالا شده از این بترسی که همهچی اونقدر بد باشه که خودت مجبور بشی کاری بکنی؟
.....
مهم این بود که وقتی دارم از جایی میروم، مطمئن باشم که جدی جدی دارم میروم. چون اگر حساش نکنی، حتا از خداحافظی هم دردناکتر است.
sabah
اینقدر خوب که حالت را بههم میزند. جملهبندی را داری؟ اینقدر خوب که حالت را بههم میزند!
Mahsa Sadeghi
«اون میگه "نشانهٔ یک فرد نابالغ این است که میخواهد به دلیلی، شرافتمندانه بمیرد. و نشانهٔ یک فرد بالغ این است که میخواهد به دلیلی، با تواضع زندگی کند."»
ghazal
اصلاً یک قانون میگذارم؛ آدمهایی که میآیند پیشَم، حق ندارند کارِ جعلی بکنند. آدمجعلیها را راه نمیدهم.
Farzaneh Banihashemian
ولی لازم نیست حتماً آدم بدی باشی تا کسی رو ناراحت کنی. گاهی میتونی آدم خوبی باشی و دیگرونو ناراحت کنی.
عرفان
بعدش هوس کردم دستش بیندازم. گاهی زیادی آدمها را دست میاندازم تا حوصلهٔ خودم سر نرود.
ننه قمر
خیال میکردم همینطوری محو و محو و محوتر میشوم و دیگر کسی پیدام نمیکند
TIAM
خیلی سخت است منتظر حرفزدنِ کسی باشی که دارد فکر میکند
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
مشکل اینطور دخترا این است که اگر از کسی خوششان بیاید دیگر برایشان مهم نیست طرف چقدر عوضی است و کمبود محبت دارند یا نه... و اگر خوششان هم نیاید آنوقت مهم نیست طرف چقدر خوب است یا کمبود محبت دارد یا نه. راحت میگویند فلانی مغرور است، تمام! حتا دخترباهوشها هم همینطوریاند.
Pariya
تحمل این جماعت را نداشتم.
da☾
لبم خورده بود به دندان راستی و حالا خیلی میسوخت. ولی گوشهام گرم و راحت بودند.
son son