بریدههایی از کتاب ناطور دشت (ناتور دشت)
۳٫۴
(۴۱۳)
پسر وقتی مُردی حسابی بهت میرسند و مرتبات میکنند. خدا کند وقتی مُردم بندازنم تو رودخانهای جایی. اصلاً هرجا، هرجا غیر از قبرستان. دوست ندارم مردم یکشنبهها بیایند رو قبرم گُل بگذارند و اشک بریزند. وقتی مُردی گُل به چه کارَت میآید؟ به هیچکارَت.
وقتی هوا آفتابی باشد، مامان بابا میروند گُل میگذارند رو قبر الی. یکی دو باری رفتم ولی بعدش بیخیال شدم. از دیدن قبرستانِ پر از مُرده و سنگقبر حال نمیکنم. البته وقتی هوا آفتابی باشد خیلی هم بد نیست. من فقط دو بار رفتهام. بار دوم داشت باران میآمد. خیلی بد بود. باران میخورد رو سنگقبرها و سبزههایی که روی سنگقبرها درآمده بودند. همهجا باران میبارید. همهٔ آنهایی که آنجا بودند، تندی دویدند و سوار ماشینهاشان شدند. همین بیشتر بههمام ریخت. همه سوار ماشینهاشان شدند و رادیوشان را روشن کردند و رفتند یک جا شامی چیزی بزنند، همه جز الی. چطوری میشود همچین چیزی را تحمل کرد؟
دخترِبهار
سر تکان دادم. معمولاً زیاد سر تکان میدهم.
یگانه
بیشتر از هر چیزی به این فکر میکردم که خودکشی کنم. دوست داشتم از پنجره بپرم پایین. اگر مطمئن بودم بهمحض اینکه میخورم زمین کسی هست تا پارچهای چیزی روم بندازد، درجا میپریدم. دوست نداشتم جماعتِ فضول بدن آشولاشم را تماشا کنند.
~ از ساکنین قلعه ی متحرک هاول ~
بوی مسخرهٔ سرسرامان را که حس کردم خیالم راحت شد خانهام؛ بویی که فقط مخصوص سرسرای ما بود. نمیدانم بوی چه بود. نه بوی گُل کلم بود نه بوی عطر. نمیدانم بوی چی بود. ولی هر بویی بود، بوی خانه بود
ممد د وایز من
هیچوقت به هیچکی هیچی نگو. اگر بگویی، دیگر گفتی و رهاشان کردی. آنوقت دلت براشان تنگ میشود.
ghazal
حرفشان درست است ولی درستِ درست هم نیست. آدمها همیشه فکر میکنند هرچه میگویند درستِ درست است. برام مهم نیست. فقط گاهی دیگر اینقدر تکرار میکنند که کفری میشوم.
ghazal
نه اینکه آدم بدی باشهها، نه. ولی لازم نیست حتماً آدم بدی باشی تا کسی رو ناراحت کنی. گاهی میتونی آدم خوبی باشی و دیگرونو ناراحت کنی.
taraneh moghaddam
حالم بهتر شد. انگار غم و غصهام را جذب خودش کرد.
son son
گلفباز ماهری هستم. باورت نمیشود بگویم چندتاچندتا امتیاز میآورم. قرار بود تو فیلم کوتاهی همین نقش را بازی کنم اما دقیقهنود بیخیال شدم. گفتم اگر منی که اینقدر از سینما متنفرم، بروم و توی این فیلم بازی کنم، پس جعل کردم و شدهام آدمجعلی
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
داستان آدمی است شبیه من و خودت. داستان پسر جوانی که سعی دارد تو این دنیای نکبتی، پیچوخمهای زندگی را از سر بگذراند و ببیند آخرسر کجای این دنیا باید وایستد
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
اونجاس که متوجه میشی اولین آدمی نیستی که گیج و مستأصل و وحشتزدهس. حتا اولین آدمی نیستی که حالت از رفتار آدمای دیگه بههم میخوره. تو اصلاً تو این مورد تنها نیستی. باور کن وقتی فهمیدی کلی خوشحال میشی و انگیزه پیدا میکنی. آدمای خیلی خیلی زیادی دُرُس عین الانِ تو از نظر روحی و اخلاقی درگیر بودهن. خوشبختانه یه سِریشون حتا مشکلاتشونو مکتوب کردهن که آدمای دیگه بتونن بخونن. اگه بخوای میتونی ازشون چیز یاد بگیری. دُرُس عین خودت که اگه یه روزی چیزی واسهٔ عرضه داشتی دیگرون ازت یاد میگیرن. یه دادوستد منصفانهٔ زیبا. و این دیگه فقط شامل تحصیل نیست. این تاریخه. شعره
Dena^^
گاهی اوقات تا حرف نزنی نمیدونی چه موضوعی برات مهمتره.
f.alishah
وقتی مُردی گُل به چه کارَت میآید؟
AS4438
هرچی میخوای به خودم بگی بگو، ولی به اعتقاداتم توهین نکن
AS4438
روشنفکرها جماعت تا رشتهٔ کلام دست خودشان نباشد باهات بحث روشنفکری نمیکنند. همیشه میخواهند با خفهخونگرفتن خودشان خفه شوی و وقتی رفتند تو اتاقشان تو هم بروی اتاقت.
niloufar
«موفق باشی!» امیدوارم موفق نباشم. به عمرم سرِ کسی هوار نزدم موفق باشد! تو هم اگر خوب فکر کنی میبینی چقدر کار ضایع و مزخرفی است.
deniro
وقتی طرفت مزخرف است، خودت هم باید مزخرف باشی.
.ً..
هیچوقت به هیچکی هیچی نگو. اگر بگویی، دیگر گفتی و رهاشان کردی. آنوقت دلت براشان تنگ میشود.
m.e.m.t
همیشهٔ خدا وقتی کسی برام چیزی میخرد آخرش ناراحت میشوم.
سحر
همیشه دخترهایی را دوست دارم که دلم نمیخواهد باهاشان از آن شوخیها بکنم. گاهی فکر میکنم بدشان نمیآید شوخیشوخی هم که شده کاری کنم. اصلاً مطمئنم خوششان میآید. ولی اگر زیادی بشناسیشان و خیلی هم باهاشان شوخی نکرده باشی، دیگر سخت میشود سرِ شوخیکردن را باز کرد.
Ali Hosseinnejad
حجم
۴۰۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۲۲ صفحه
حجم
۴۰۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۲۲ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۱۸,۰۰۰۷۰%
تومان