در صفحه ۹۲ به بعضی دروغهای روضهخوانها اشاره میکند از قبیل:
الف. پس از رفتن علیاکبر به میدان و برگشتن، امام به مادرش لیلی فرمود برخیز و برو در خلوت دعا کن برای فرزندت که من از جدّم شنیدم میفرمود: دعای مادر در حق فرزند مستجاب میشود.
ب. حضرت زینب در حالت احتضار آمد به بالین امام فَرَمَقَها بِطَرْفِهِ فَقالَ لَها اَخوهُ: اِرْجِعی اِلَی الْخَیمَةِ فَقَدْ کسَرْتِ قَلْبی، وَزِدْتِ کرْبی!
ج. امام چندبار به دشمن حمله کرد و هر نوبت دههزار نفر را کشت!
حــق پرســت
ای خاک کربلا تو به من یاوری نماچون نیست مادری تو به من مادری نما
یعنی چه؟! نه امام چنین کلماتی به زبان آورده و نه شایسته شأن امام است، بلکه شایسته هیچ مردی نیست. یک مرد پنجاهوهفت ساله فرضا بخواهد از تنهایی و غربت بنالد، مادر را نمیخواند. مادر را خواندن در شأن یک بچه است که هنوز احتیاج به دامن مادر دارد. این سنین وقتی است که معمولاً فرزندان پناه مادران هستند.
حــق پرســت
درخصوص حادثه عاشورا یک عامل خاصی هم دخالت کرده است و آن اینکه به خاطر فلسفه خاصی از طرف پیشوایان دین توصیه شده که این جریان به عنوان یک مصیبت یادآوری شود و مردم بر آن بگریند. فلسفه این تذکر و گریستن و گریاندن، احیاء این خاطره است و فلسفه احیاء آن این است که هدف کلی این نهضت برای همیشه زنده بماند و امام حسین هر سال در میان مردم به این صورت ظهور کند و مردم از حلقوم او بشنوند که: اَلا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لایعْمَلُ بِهِ وَ اَنَّ الْباطِلَ لایتَناهی عَنْهُ، مردم همیشه بشنوند: لا اَرَی الْمَوْتَ اِلاّ سَعادَةً وَالْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ اِلاّ بَرَما، مردم بشنوند این ندایی را که با حماسه سروده شده است و ببینند این تاریخی را که با خون نوشته شده است.
ولی این مطلب بدون توجه به هدف گریستنها و گریاندنها، خود گریستن موضوع شده است، بلکه هنر مخصوص شده است.
حــق پرســت